عشق بهانه آغاز بود...
عشق بهانه سبز با هم زیستن بود،
و اینک وصال...
بارش خوشبختی است
بر آشیان عاشقترین دستها...
رونق بهاری ترین زندگی...
مانند یک بهار؛
مانند یک عبور؛
از راه میرسی و
مرا تازه میکنی...
همراه تو بهار؛
بر دشت خشک سینه من...
سبز میشود؛
وقتی تو میرسی؛
در کوچههای خلوت؛
و تاریک قلب من
مهتاب میدمد؛
وقتی تو میرسی...
ای آرزوی گمشده بغضهای من؛
من نیز با تو به عشق میرسم...