اللهم ارنی الطلعة الرشیده.... هر چند دلی در گرو یار نداریم حاجت که به جز وصل تو دلدار نداریم از غفلت و جهل است گرفتار گناهیم ور نه به خدا نیّت آزار نداریم قهریم ز سجّاده و اذکار و نوافل چندیست سحر دیده‌ی بیدار نداریم احساسِ نیازی به ظهورِ تو نکردیم این است که بر وصلِ تو اصرار نداریم بردیم به کوی دِگران دستِ طلب را گویی که ولی نعمتی اِنگار نداریم یک گوشه نشستیم که تشریف بیاری جز صاحب خانه به کسی کار نداریم جز اشک به آوارگی یوسفِ زینب کالای دِگر رونقِ بازار نداریم ما را به محرّم برسان اِی گلِ نرگس هرچند که مثل تو عزادار نداریم زود است که از سمتِ حرم ناله بیاید برگرد حسین! قافله سالار نداریم نزدیکِ خیام آمده دشمن به یقینم فهمیده دگر میر و علمدار نداریم.