#شهدای_پیشمرگ_کرد
شهید حاج سعید توفیقی در روز ششم اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۷ در روستای گاورود از توابع بخش نران شهرستان سنندج به دنیا آمد. تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند. در همان دوران پدر بزرگوار خود را از دست داد و با این که نوجوانی بیش نبود، نان آور خانواده شد. بعد ها در شورای روحانیت شعبه شهرستان سنندج به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. او در حد سطح دو دروس حوزوی به تحصیل پرداخت و به علت علاقه ای که به کارهای نظامی داشت وارد ارتش شد.
او بعد از ورود به ارتش به خاطر مشاهده اوضاع نابسامان کشور و وجود ظلم و اختناق در جامعه به مشاجره و برخورد با فرماندهان ارتش و مسئولین نظامی رژیم می پردازد و چون نمی تواند فشار روحی ناشی از اعمال خشونت رژیم شاه، با مردم ستم کشیده را تحمل نماید به کشور عراق پناهنده می شود اما دولت عراق از پذیرفتن او خودداری کرده و او را تحویل مقامات دولت ایران می دهد.
او به چهار سال زندان محکوم می شود و در زندانهای مخوف ستمشاهی شکنجه های زیادی را متحمل می شود. شعله های فروزان انقلاب که افروخته می شود او به مبارزین می پیوندد و بر علیه حکومت ظلم وجور به مبارزه بر می خیزد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیدایش گروهک های ضدانقلاب در «سنندج» به مقابله با آنان پرداخت. بعد از تأسیس سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه سنندج، مسئول اطلاعات آن سازمان شد و در سال۱۳۶۱ که بسیج مستضعفین در سراسر کشور به سوی تشکل و نظم خاصی پیش می رفت؛ مسئولیت بسیج بازار شهرستان «سنندج»را پذیرفت. در سال ۱۳۶۳ به میدان جهاد بازگشت و برای پاکسازی روستاهای سنندج از لوث نیروهای ضد انقلاب قدم پیش گذاشت. در سال ۱۳۶۶ به سمت فرماندهی گردان ضربت حضرت رسول (ص)شهرستان سنندج منصوب شد. در سال ۱۳۶۸ با توجه به وفور تجارب کاری و نیز وجود ارتباط معنوی با مردم از سوی سپاه به فرمانداری شهرستان سنندج مأموریت یافت و مسئول رسیدگی به شکایات مردم در آنجا شد در تاریخ ۱۳۶۹/۷/۷ هنگامی که از فرمانداری بر می گشت مقابل درب منزلش توسط نیروهای ضدانقلاب ترور شد و به شهادت رسید. از شهید توفیقی یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است. مزار مطهر شهید در بهشت محمدی سنندج می باشد.
اولین خصیصه ای که با شنیدن نام حاج سعید در ذهن همه کسانی که او را می شناختند متواتر می شود، مهربانی و سادگی اوست. حاجی بسیار ساده و بی تکبر بود. با همه به نرمی و عطوفت رفتار می کرد. کمتر کسی از او ناراحتی به یاد دارد. خیرخواه بود و از اینکه دوستان و همرزمان او به پیشرفتی دست می یافتند احساس خوشحالی می کرد. قبل از شهادت او، تعدادی از همرزمانش راهی دانشگاه شده بودند؛ از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. مبارزی شجاع و رشید بود او نه تنها یک مبارز و رزمنده بود بلکه هنرمندی با ذوق و احساس بود که دارای آثار زیبا و دل انگیز و نقاشی های زیبایی است که روحیه عرفانی و معنوی حاج سعید سرچشمه می گیرند. او قهرمان جبهه های نبرد بود، شلمچه را می شناخت، سنگرهای بانه و مریوان و نیز کوههای سر به فلک کشیده کردستان به شجاعت و اخلاص حاج سعید ایمان داشتند. خاکریزها و سنگرها با آوای دلنشین قرآن او آشنا بودند. مرد مبارزه و عشق به مردم بود؛ هر جا که می رفت اخلاص و صداقت به یاری او می شتافت.
حاج سعید در روستاها هم رزمنده بود و هم مربی؛ او سنگرها و مقرهای مبارزه را به کلاس های درس مبدل کرده بود. از خدمت به محرومان دریغ نمی ورزید، از تلاش برای احداث حمام، مدرسه، لوله کشی آب و برق رسانی گرفته تا رسیدگی به امور بهداشت مردم جزو وظایف او شده بود. همیشه بخشی از وقت خود را صرف همکاری با جهاد سازندگی می کرد. او خود روستایی بود؛ به روستایی بودن افتخار می کرد و درد روستاییان را می فهمید.
#سرزمین_مجاهدت_خاموش
#راهیان_نور_غرب_شمالغرب
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄