جلال را وقتی دیدمش خیلی ناراحت بود.
می گفت: دیروز غیبت یکی از دوستانم را کردم. شب در عالم رویا دیدم که گوشت های او را در دیگی گذاشته ام و روی اجاقی می پزم. پس از آماده شدن با قاشق و چنگال به جانش افتادم و تا می توانستم خوردم.
🌹می گفت: امروز حال عجیبی داشتم. استغفار کرده و از آن دوستم حلالیت طلبیدم.
✍کتاب جلوه جلال
"شهید جلال افشار"
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [
@rahiankhuz ] [🌹]