.📌عاشقان ریاست شایسته دلسوزی 📁تاکنون علت این مسئله روشن نشده است که چرا صاحب‌نظران و روشنفکران جوامع انسانى دربارۀ توبیخ و ممنوعیت بردگى، سخن‌ها گفته و داد و فریادها به راه انداخته‌اند، ولى دربارۀ عشاق ریاست که شایستۀ دلسوزى بیشترى هستند، سخنى قاطعانه نگفته و ممنوعیت آن را اعلان ننموده‌اند؟! 📁به راستى آیا عشق به ریاست می‌تواند با عشق به شخصیت سازگار باشد؟ یعنى آیا می‌توان هم به منِ انسانى عشق ورزید و هم عاشق ریاست بود؟ اگر این مطلب را بپذیریم که انسان ریاست‌پرست، اسیر یکى از مختصات خود طبیعى است که مفهومى جز «من از همه برترم» ندارد، تصدیق خواهیم کرد که این گروه به دلسوزى بیشتر از بردگان استحقاق دارند. این حقیقت شبیه به آن است که یکى از انسان‌شناسان دوران جدید گفته است که: «اگر مقدار کمی از آن اشک‌هایی که برای شکم‌های گرسنه و بدن‌های برهنه ریخته شده است، دربارۀ ارواح گرسنۀ معرفت و فضایل انسانی و برهنه از لباس شرافت و کرامت، بر رخسار بشر سرازیر می‌شد، نه روحی گرسنه و برهنه بر روی زمین می‌ماند و نه شکمی گرسنه و بدنی برهنه.» 📁این تشبیهات و مباحث، همه و همه مربوط به ریاست معمولى است که یکى از مختصات «خود طبیعى» می‌باشد، نه مدیریت انسان‌ها به عنوان شخصى امین که امتیاز مدیریت را امانتى تلقى کرده به حکم «من انسانى» خود را موظف به اداى آن امانت الهى می‌بیند. 📁نخستین سرمایه‌ای را که ریاست‌پرستان معمولى از دست می‌دهند، قدرت رویاروی قرار گرفتن با خویشتن می‌باشد. و آخرین نقدینه‌ای که از دست این بردگان خندان به در می‌رود، کیمیاى وجود آنان است که می‌توانستند مِس وجود خود را به قول گذشتگان مبدل به طلا نمایند. 📚جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۳، ص ۱۱۳ و ۱۱۴، چاپ قدیم (۲۷ جلدی) @rahighemakhtoom