✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار دوم: خالکوبی زمین با خون و خاکستر
🔸بعد از ظهر روز بعد یعنی ۲۰ دیماه، رزمندگان گروهان ما که به نام شهید شجیعی مزین شده بود، سوار بر کامیونهای بنز مایلر، از دژ خرمشهر خارج و رهسپار شلمچه شدیم.
کمپرسی بنز به خاطر اینکه از آهن فولادی با قطر زخیم و مستحکم ساخته شده بود وسیله نسبتا امنی برای انتقال شبانه رزمنده تا چندصد متری منطقه عملیاتی بود.
🔹️کامیونها تا حد امکان، ما را به نزدیکی منطقه عملیاتی بردند. هنگام حرکت کامیون از روند رو به رشد حجم آتش، حس نزدیک شدن به خط مقدم مرتبا قابل لمستر میشد.
چندی قبل که به اتفاق اعضای خانواده برای دیدن فیلم سینمایی تنگه ابوقریب به سینما فلسطین رفته بودیم، وقتی صحنههای پر آشوب ورود هنرپیشههای این فیلم را دیدم که سوار بر کامیون کمپرسی به سوی منطقه عملیاتی تنگه ابوقریب میروند
به همراهانم گفتم من تصاویر واقعی این صحنههای آتش و خون را در منطقه عملیاتی شلمچه با تمام وجودم تجربه کردم.
🔸هنگام ورود ما به منطقه درگیری شلمچه
در تاریکی ساعات اولیه شب، به خاطر شلوغی رفت و آمدها، حجم بالای انفجار پیدرپی ناشی از آتشباری توپخانه، گلولههای کاتیوشا و خمپارههای سنگین که زوزه کشان از بالای سر میگذشتند و یا در باتلاقهای منطقه فرو میرفتند، بوی خاصی و بیبدیلی از امتزاج باروت، لجن، مواد قابل اشتعال و بعضا گوشت و خون را در فضای شلمچه پراکنده میکرد. به محض توقف کامیونها به سرعت از کمپرسی پیاده شدیم و سوار بر وانتهای سرتراشیده تویوتا - سقف اتاق این تویوتاها را برای اینکه از آن سوی خاکریز دیده نشوند برش زده و برداشته بودند - به سوی خاک ریز دوم رفتیم. هر چه به خط مقدم نزدیکتر میشدیم بر حجم آتش دشمن افزود میشد.
🔹️نشستن بر صفحه آهنین باربند وانتبارها و حرکت این وانتها در زمین سخت و پر چاله باعث شد تا وسایل و تجهیزات نظامی همراه مانند: سلاح، خشاب، نارنجک، کلاه آهنی و کولهپشتی، اختیارشان از کنترل ما خارج شود و با بالا و پایین پریدن گروه را وادار کند بیاختیار یا بااختیار موسیقی نابهنجاری از تلق و تلوق بنوازنند. همین نوازندگی سبب میشد که ذوق خواندن قطعه شعری و یا سرایدن مدحی در میان بچهها گل کند. در این میان،
سر صدای خوردوهای تویوتاهای سقفتراشیده و سربریده که دائما در سیاه چالههای زمین زخم خورده شلمچه میافتادند به گروه نوازنده و خواننده کمک شایان توجهی میکرد. شرایط طنزگونه و در عین حال اضطرابآور به گونهای بود که انسان احساس میکرد این سرو صداهای خشن محصول،
رمیدن گله بزرگی از شتران زنگوله دار است که از چنگ گرگهای وحشی گریختهاند.
🔸
به جرات میتوان ادعا کرد که در آن شبها، پیکر دردمند زمین منطقه عملیاتی شلمچه با گلولههای خمپاره، توپ (به ویژه توپ ۱۵۵ فرانسوی که گلولههایش شبها چون شهاب سنگ قابل رصد بودند)،
موشک کاتیوشا یا بمباران هواپیما یا شلیک موشک هلیکوپتر، به رنگ خون و خاکستر خالکوبی شده بودند و به موازات آن
هیچ قطعهای از عرصه آسمان بر فراز سرمان نبود که به صورت پیدرپی و خط ممتد به نور منور روشن نشود و یا به زوزههای تیرهای آتشین رسام بودند، مبهوتمان نکند. صحنههای که در عین دلهرهآور بودن، هنرمندان آسمان را میشکاف، چشم را مسحور و دل را میربود.
🔹️شدت آتش دشمن در قلمرو محدود شلمچه و تعداد شهدا در این عملیات به حدی بود که
میتوان ادعا کرد که احتملا به جزء تربت پاک کربلا، هیچ نقطه در سراسر کره زمین یافت نمیشود که خاکش به اندازه شلمچه با قطعهای از بدن مطهر شهداء آشنا نباشد و یا خاطرات سرخگون آن با دوات خون بهترین بندگان خالص خدا بر سطح و سطر آن نوشته نشده باشد. هنگامی که نزدیک خط که رسیدیم سریعا از خودروها پیاده شدیم. محل فرود ما از خودروها پشت خاکریزی بود که قبل از شروع عملیات آخرین خط لجمن - آخرین خط حد و لبه دفاعی- رزمندگان ایرانی و خط پدافندی ارتش بعث بود.
ادامه دارد...
احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/۲۹ دیماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی
#راه_نگار
🔅
@Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅
@Rahnegar