.
﷽🌷
مرحله اول
#عملیات که تمام شد، آزاد باش دادن و یک جعبه کمپوت
#گیلاس؛ خنک، عینهو یک تکه یخ. انگار گنج پیدا کرده بوديم توی این گرما.
از راه نرسیده، گفت: «میخواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟»
گفتم: چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم.
چند دقیقه نشست. تحویلش نگرفتيم، رفت.
علی که آمد تو، عرق از سر و رویش می باريد. یک کمپوت داديم دستش.
گفتم: یه نفر اومده بود، لاغر مُردنی. کمپوت میخواست بهش ندادیم. خیلی پُر رو بود.
گفت: همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟
گفتم: آره، همین.
گفت: خاک!
#حاج_حسین بود.
فرمانده لشکر14
#امام_حسین
#شهید_حسین_خرازی 🌷🌷
📚 منبع: یادگاران، کتاب خرازی
@rahro313