🔸️شعر جشن الفبا 🌸یه روز تو اول مهر 🌱اومدیم به دبستان 🌸مثل شکوفه بودیم 🌱خوشحال و شاد و خندان 🌸اسم کتابامون رو 🌱حتی نمی‌دونستیم 🌸تو دستمون مداد بود 🌱اما نمی‌نوشتیم 🌸دفترامون سفید بود 🌱کتابامون بی صدا 🌸تا این‌که از راه رسید 🌱خانم معلم ما 🌸با صداها دوست شدیم 🌱با کتابا حرف زدیم 🌸تو دفتر مشقمون 🌱شکلشونو کشیدیم 🌸حالا که دفتر ما 🌱شده شهر الفبا 🌸کتابمون ساکت نیست 🌱شده پر از سر صدا 🌸برای ما می‌گه از 🌱گذشته‌ها و امروز 🌸تاریکی ذهن ما 🌱روشن شده مثل روز 🌸حالا کتاب می‌خونیم 🌱همه چیزو می‌دونیم 🌸می‌نویسیم بابا آب 🌱قدر اونو می‌دونیم 🌸مادر در باران آمد 🌱خسته نباشی مادر 🌸ممنون کنارم بودی 🌱ای خواهر و برادر 🌸بارون دونه دونه 🌱رو ابر تو آسمونه 🌸دنیا پر از نعمته 🌱خدا چه مهربونه 🌸معلم مدرسه 🌱با ناظم مهربان 🌸مدیر ما چه خوبه 🌱خدا نگهدارشان 🆔 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/85983330C7210d6f841