انتشارات راه یار
🔴 12خبیثی که حاج قاسم را عاصی کردند! 🔷شهید «قاسم سلیمانی» به منطقه «الحاضر» آمده بود؛ رفتیم دیدنش.
🔴دعوای مشتی سه مدافع حرم وسط خیابان 🔷به محض اینکه ۲نفر در خیابان یقه یکدیگر را می‌گیرند،کلی آدم برای تماشا دورشان جمع می‌شوند؛کاری که علاوه بر ازدحام جمعیت و ترافیک، ۲طرف دعوا را هم تهییج می‌کند. ما که اصلاً از این کار خوشمان نمی‌آمد، تصمیم گرفته بودیم نقشه‌ای پیاده کنیم که درس عبرتی برای چنین آدم‌هایی باشد. روش کارمان این طور بود که من و یکی از بچه‌ها سوار ماشین می‌شدیم و فلکه احمدآباد را دور می‌زدیم. آن وقت شهید جواد محمدی سوار بر موتور، جلوی ماشینمان می‌پیچید و خودش را روی زمین می‌انداخت و داد و بیداد می‌کرد: آی! من را زدند، داغانم کردند،دستم شکست، پایم له شد! من و دوست دیگرمان هم از ماشین پیاده می‌شدیم و داد می‌زدیم که مقصر خودت بودی که بی‌هوا جلوی ما پیچیدی. یکی او می‌گفت و ۲ تا ما؛ کم‌کم درگیری لفظی را درگیری فیزیکی تبدیل می‌کردیم و دعوای ساختگی راه می‌انداختیم. حسابی همدیگر را می‌زدیم تا مردم دورمان جمع شوند. مردمی که انگار صبح تا شب منتظر دعوا بودند! همین که می‌دیدیم دورمان شلوغ شده، جواد من را صدا می‌کرد و می‌گفت:عظیم! من هم می‌گفتم:جانم جوادجان! ـ به نظرت خوب جمع شدن یا هنوز کم هستند؟ ـ کافیه به نظرم! ـ یعنی می‌گویی سوار بشویم و برویم؟! ـ بله!دیگر برویم. بعد با خنده لباسمان را می‌تکاندیم و با هم روبوسی می‌کردیم. جواد سوار موتورش می‌شد و ما هم می‌رفتیم. مردمی که برای تماشای دعوا جمع شده بودند، از رودستی که خورده بودند،شاکی می‌شدند و فحشمان می‌دادند. 📚 چخ چًخی‌ها؛خاطراتی از نشاط و شوخ‌طبعی در زندگی و جهاد شهدای مدافع حرم مشهدی ♦️سفارش: raheyarpub.ir@Raheyarpub