🔴جوانانی که با «به من چه» غریبه اند
✍️طاهره مشایخ:
«
آرزوهای دستساز» را نه در کتاب چاپی از جنس چوب، بلکه به صورت الکترونیکی با گوشی همراه خواندم. فکر نمیکردم بعد از خواندن این کتاب، آرزوها و افکار سالها قبل در ذهنم احیا و وارد فاز جدیدی شود.
به نرمافزار کتابخوان
گوشیام فکر میکردم که حتماً برای ساماندهیاش هزاران آرزوی دستسازِ دیگر رقم خورده و صاحبان ایدههای اولیهشان هزاران بار «نمیشود و نمیتوانید و بروید دنبال کارهای شدنی» را از مسئولان بالادستشان شنیدهاند.
«
آرزوهای دستساز» داستان جوانانی است که مخترع دوربینهای ثبت سرعت در اتوبانها هستند. نویسنده در این روایت به خواننده نشان میدهد که این جوانان دانشجو نه تنها از ایدههایی که به ذهنشان رسیده استقبال گرمی کردهاند، بلکه آن را پرورش داده و هدفمند به مرحلۀ اجرا رسانده و توانستهاند برای نسل بشر مفید باشند.
اگرچه دوربینهای ثبت سرعت در ظاهر قضیه، کمی غلطانداز است و باعث آزردهخاطری جریمهشوندگان میشود، اما از بُعد اجتماعی و انسانی و امنیتی اختراعی مفید در جهت حفظ جان انسانهاست؛ و همه میدانیم که هرکس جان یک انسان را نجات دهد، گویا جان بشریت را نجات داده است.
خودم بارها و بارها دوربینهای ثبت سرعت را در جاده و بزرگراه دیده، بیتفاوت از کنارشان گذشته بودم و خبر نداشتم چه آرزوهای لطیف دستسازی پشت این دوربینهای آهنی خانه کرده و چه جوانانی برای ساخت آن خون دلها خورده و موها سفید کردهاند.
و چه خوب که نویسنده، عنوان پرمعنایی برای این کتاب برگزیده! از نگاه نگارنده این سطور، «
آرزوهای دستساز» به دستهای خالی اشاره دارد که پر از آرزو هستند؛ آرزوهایی که در سرِ هر جوان دغدغهمندی هست و نیاز به مراقبت و پرورش دارد. و نکته اینجاست: چه چیزی این آرزوها را آبیاری میکند؟
♦️متن کامل در:
bookroom.ir/mag/content/263
💠سفارش کتاب:
vaketab.ir
instagram.com/raheyarpub
✅
@Raheyarpub