🔻روایتی از شهادت سیدمحمد باقر حکیم و لطف و عنایت امیرالمومنین(ع) به شهدا 🖊سید محمد باقرزاده به نقل از سید محمد علوی: (https://t.me/RajanewsMedia/477) 🔹خدا رحمت کند شهید سیدمحمدباقر حکیم رئیس مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق را که در چند سال قبل و در اول ماه رجب، در جریان حمله انتحاری دشمن و پس از اقامه نمازجمعه در صحن مرقد مطهر امیرالمومنین علی(ع) به همراه جمعی ازنمازگذاران (قریب هفتاد تن) مظلومانه به شهادت رسید. 🔹پس از به شهادت رسیدن ایشان یکی از دوستان وهمرزمان بنده که در زمینه های هنری دستی داشت ازطرف شهید حاج قاسم سلیمانی برای تهیه مستندی پیرامون کم و کیف شهادت شهید حکیم عازم عراق می شود و با تنی چند از شهود صحنه شهادت، مصاحبه ای ترتیب می دهد، او نقل می کند: دربین مصاحبه شوندگان مرد میانسالی که بر اثر انفجار در آن صحنه، جانباز شده بود مطلب کاملا متفاوتی نسبت به دیگران بیان کرد. 🔹 او که یک فرد به اصطلاح پادو و شاگرد مغازه در کوچه بازار نجف بود چنین می گوید: بعد از حادثه انفجار، موج انفجار مرا چندین متر به هوا پرتاپ کرد، درهمین حین پرده ها و حجاب های برزخی به کنار رفتند و دیدم مولانا امیرالمومنین علی(ع) بر بالای صحن مطهر علوی قرار دارند و آغوش مبارکشان را بازکرده و یکی پس از دیگری شهیدان حادثه انفجار، با ایشان مصافحه نموده با دستان پرلطف حضرت بسوی آسمان فرستاده شده وعروج می کنند. 🔹یادم هست که اولین شهیدی که با حضرت مصافحه و حضرت اورا به سینه فشرد وبه آسمان فرستاد شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم بود، پس از مصافحه وعروج شهداء نوبت به من رسید، و این در حالی است که آغوش حضرت برای من بازشده بود و منتظر است، دراین اثناء تعلقات مادی ازقبیل زن و فرزند مانع شد وبه حضرت عرض کردم: آقا جان من ده الی دوازده تا بچه دارم ! آقا درپاسخ فقط یک کلمه با همان لحن کوچه و بازار نجف فرمودند" کیفک" یعنی : هر طور میل داری وبه اصطلاح دوست داری ومی خواهی، یعنی: شهادت که زوری نیست!! 🔹آری این مرد درادامه ودرحالی که بشدت محزون و تمامی پهنای صورتش از اشک تَر شده بود اینگونه ادامه داد: با گفتن جمله عامیانه وخودمانی ازسوی حضرت من بامُخ خوردم زمین و بیهوش شدم و لحظاتی بعد خود را برروی تخت بیمارستان دیدم اما دیگر از علی(ع) و آغوش گرم او خبری نبود و من ماندم و تعلقات سنگین دنیایی! ✅ @Rajanews