🔻من این عکس رو پایین نمیارم!
🔹کرمانشاه، محله وکیلآقا، ابتدای خیابون مسیرنفت «اسمها، اسمهای بین مردم است نه اسم رسمی» دکانی هست که لبنیات محلی و خشکبار و خنزل پنزل میفروشه، صاحب مغازه «آحسین» همون آقا حسین قبل از انقلاب در این محله مغازهدار بوده و پدربزرگم از همون سالها مشتریش بوده، کاسب حلال خوری که پدرم و ما هم از همین خوش انصافیش مشتریش شدیم و هر وقت میریم کرمانشاه سری بهش میزنیم برای خرید روغن حیوانی و کره و تخم مرغ محلی و... این بار که رفتیم بابا به آحسین گفت رضا از کربلا برگشته، اشک تو چشمهایش حلقه زد و بغلم کرد.
🔹احوال پرسی کردم چشمم افتاد به عکس امام و اقا که معلوم بود سالهای زیادی که همونجای دیوار جا خوش کرده است.
🔹ازش پرسیدم آحسین با این عکسایی که به دیوار زدی ایام اغتشاشات اذیتت نکردن؟
گفت چرا اتفاقا خیلی اذیت کردن، بارها تهدیدم کردن به این که مغازه رو خراب میکنیم.
🔹چند لحظهای به تاسف ساکت شد و گفت: یبار خیلی جدی اومدن جلوی مغازه گفتن یا عکسارو بیار پایین یا مغازه رو آتیش میزنیم.
منتظر بودم که ادامه بده، چشماش دوباره اشکی شد و حرفی زد که ساعتها منو مبهوت خودش کرد، گفت: منم گفتم اینجا از خیمههای امام حسین عزیزتر که نیست، آتیش بزنید! من این عکس رو پایین نمیارم!
🔹برای درک عظمت این حرف بهتره بدونید پیرمردی که بیشتر از ۸۰ سال از عمرش گذشته و روزی خودش رو از همین مغازه در میاره در لحظه حساس و پر اضطرابی که باید انتخاب کند بین اینکه تابلو امام رو پایین بیاره یا مغازش خاکستر بشه، کل زندگیش را قمار میکنه.
🔹هرچند که مغازهدارهای همسایه جلوی اراذل و اوباش رو میگیرن، ولی تو اون لحظه این پیرمرد انتخاب میکنه، انتخابش خمینی بود.
✅
@Rajanews