«به توفیق الهی، با این حرکت اسلامی و انسانی، ملّت ایران و جبهه مقاومت جایگاه خود را در دنیا پیدا خواهد کرد و قطعاً دشمن را شکست خواهد داد.»
▫️▫️▫️
بعضی وقتها اینقدر کارها گره میخوره و اینقدر افتضاح به بار میاد، که انسان اصلا نمیخواد تصور کنه که آخرش چی میشه!
چون چطور ممکنه خوب تموم بشه، وقتی اینهمه چیزهای بد اتفاق افتاده؛
"sometimes you didn’t want to know the end. Because how could the end be happy. How could the world go back to the way it was when so much bad had happened.
But in the end, it’s only a passing thing, this shadow. Even darkness must pass. A new day will come. And when the sun shines it will shine out the clearer."
اما واقعش اینه که همه ی این کابوسها، بی خوابی ها، گریه ها، افسرده شدن ها... کاملا طبیعی هستند؛
آخه ما چطور توقع داشتیم به قله برسیم وقتی که آخرین و مخوف ترین و مهمترین مرحله ی سیر، یعنی جنگ با نفاق را پشت سر نگذاشته باشیم؟
اگر بنا بود بدون مواجهه با نفاق، برسیم به آخر خط، که جنگ اول (عاشورا)، سر کفر و ایمان بود؛ بین مشرک و مسلمان بود، نه بین دو گروه مسلمان...
پس ما اشتباه نیامده ایم؛ منتها اقتضای این جنگ، همین است که
در مغز آن آخرین نبرد باید دو نوع دینداری، رو بروی هم بایستند: دو گروه مسلمان؛ ایرانی؛ شیعه... همه ی ظواهر مثل هم، منتها یکی بدل و یکی اصل!
و من معتقدم الان نبرد اصلی، بین مقاومت و اسرائیل نیست، بین مسلمانان و یهودی ها نیست، بین اینجا و غرب نیست... اصل این نبرد، داره در خود مرزهای ایران اتفاق میفته... بلکه بین خود ماها با خودمان! که باید در این پله ی آخر تکلیفمان را با نفسمان یکسره کنیم: نبرد اصلی بین شانه های چپ و راست هر کدام از ما دارد اتفاق می افتد: بین ما و نفس ما!
اصلش اینه، بقیه هر چی می بینیم، سایه اش هست؛ سایه ی اون نبرد اصلی؛ اسرائیل زد، با چی زد، آمریکا چه کرد، ما کی میزنیم، چطور میزنیم... همه فرع هستند؛
پس اشتباه نیامده ایم!
پس ادامه می دهیم!
و حتی افتخار هم می کنیم که آن ملتی که به این درجه از اوج مدنیت رسیده که همچنین امتحاناتی را باید بگذراند، ما هستیم؛
و ما اینها را داشتیم در کشاکش این نبرد وحشتناک فراموش می کردیم و امروز رهبرمان به یادمان انداختند؛
الحمد لله
الهی سایه شان بر سرمان مستدام
✍رجل یسعی
@rajolonyasaa