رجل یسعی
خب شاید شما بگید ما خودمان بهتر میدانیم و هرگز علوم غربی را محل اتکا قرار نداده ایم! اما میدانید تا
⁉️چاره چیست؟ چی ما رو از این دور باطل خارج میکند؟ راه دین اینه: 1⃣ تفکر! هر فردی باید خودش اهل تحلیل باشه، منتظر نشیند یکی براش تحلیل کنه؛ 2⃣ و دیگه: تدبر در قرآن؛ هر چی شک کردیم،به قرآن مجید عرضه اش کنیم؛ چون گفتم، راه طاغوت برای به بندگی کشاندن ما اینه که در وهله ی اول ما رو می‌ترسانند؛ یک هیمنه ای ایجاد می‌کنند که مثلا تو را چه به معلومات پزشکی؟ یا تو مگه از اقتصاد سر در می‌آوری؟ (دیدید فضای این کنفرانس های علمی یا مثلا جلسه ی دفاع پایان نامه ها چقدر وحشتناکه! عمدا اینطوری هست که کسی جرات نکنه چون و چرا کنه)؛ یا بدتر از همه: در بین مذهبی ها خیلی شایع هست این تفکر که ما که خودمان نمی‌توانیم قرآن را بفهمیم! ما فقط برای ثوابش قرائت می‌کنیم، اما فهمش را باید حتما برویم تفسیر فلان عالم دینی را بخوانیم! و حتی منع هم می‌کنند از اینکه بخواهیم به میزان فهم خودمان از قرآن در زندگی استفاده کنیم! در صورتیکه خود قرآن خودش را «هدی للناس» (هدایت برای همه ی مردم) معرفی می‌کند و تنها شرط استفاده از خودش را «فاسق» نبودن؛ فاسق یعنی عهد شکن، یعنی مثلا من قرآن بخوانم نه برای اینکه بدانم خق چیست و باطل کدامست، بلکه بروم بگردم در قرآن، آن چیزی را پیدا کنم که خودم می‌خواهم و طوری معنی کنم که به کارم بیاید، یعنی برعکس، منویات خودم را بر آیات قرآن سوار کنم (بهش می‌گویند تفسیر به رای، یعنی من رای قران را نمی‌جویم، بلکه خودم یک رای دارم، قرآن را طوری تفسیر کنم که ازش آن رای بیرون بیاید!)؛ خب اگر تک تک ما مردم، اهل تفکر باشیم، پیرو کور و کر جریانهای رسانه ای نباشیم (جریان رسانه ای فقط بی بی سی و امثالهم نیست؛ انتخابات اخیر به خوبی نشان داد که حاج آقا فلان و استاد بهمان و سردار فلان و مشرق و تسنیم و فارس و اخبار سراسری و دفتر مقام معظم رهبری و کانالهای انقلابی و ... همه می‌توانند مصداق رسانه های گمراه کننده باشند) و در حد خودمان در تمام مسائلی که باهاش سر و کار داریم، تحلیل داشته باشیم (امور فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی و سلامت و محیط زیست و...)، قرآن کریم را اصل بگیریم و آن خط جهانبینی قرآنی را امتداد دهیم در همه ی مسائل مبتلا به فردی و اجتماعی مان، آنوقت خیلی راحت متوجه صحت و سقم جریانها و افکار می‌شویم؛ بعد نتیجه اش این هست که دیگه اون سیستم طاغوت نمی‌تواند روی تطمیع افراد آگاه، حساب کند؛ چون چند نفر را می‌خواهد تطمیع کند؟ نمی‌تواند به میلیونها نفر باج بدهد و ساکتشان کند که... اینطوری، وقتی از ضخامت لایه ی عوام الناس کم شد و لایه ی خواص ضخیمتر شد، دیگر شکافتن لایه ی خواص اهل حق، ممکن نخواهد شد؛ جامعه اینطور به ظهور نزدیک می‌شود؛ هر کسی باید هم خودش اهل تفکر باشد و هم دیگران را به تفکر تشویق کند (برعکس بیشتر کارهای فرهنگی که ما انقلابی ها انجام می‌دهیم که میخواهیم خروجی یک تفکر را به زور به خورد همه بدهیم، یعنی همان تحجر، که دقیقا اینروزها به کسانی نسبت می‌دهند که اهل فکر و پرسشگری هستند!)؛ خب، اگر موافق هستید، شروع کنیم... یا علی https://eitaa.com/rajolonyasaa