اخلاص
رفاقت من و شهید نورالله حبیب نیا از زمان کودکی بود و او عاشق مداحی بود
در جلسات هفتگی و گروه سرود روستای رمنت شرکت فعال داشتیم و مخصوصاً در حسینیه و تکیه مسجد امام خمینی (ره) هر دو مداحی و نوحه میخوانیم
موقع نوحه خوانی مردم دور حسینیه می نشستند و اصلا حالت پر شوری نداشت حتی از جایشان بلند هم نمی شدند لذا با نورالله تصمیم گرفتیم وقتی میخوانیم خودمان بلند بشیم و سینه بزنیم تا دیگران هم ترغیب شوند بلند شوند و بیایند جلو و سینه بزنند
شهید نورالله مشغول خواندن نوحه شد و من هم از جایم بلند شدم و یکی دیگر از دوستان هم بلند شد اما کسی دیگر بلند نشد
بعد چند دقیقه ما هم نشستیم ولی شهید نورالله روحیه خودش نباخت و گویی هیچ اتفاقی نیافته است به نوحه خوانی خودش ادامه داد تا نوحه هایش تمام شود
بعد نوحه خوانی حتی ملامت کرد چرا نشستیم و ایستاده سینه نزدیم
یاد و نامش گرامی باد
#روایتگر_عشق : آقای موسی قاسمی
#تنظیم_روایت : آقای سید محمد مجیدی
« عکس و خاطرات و روایت دوران دفاع مقدس خود و شهداء محل را برای ما ارسال کنید »
👤
@moheb_v
#رسانه_مردمی_رمنت_57 |عضو شوید👇
@ramnet57 ( ایتا و تلگرام )