*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حرفهای خودمونی اعضا سلام فاطمه جون میشه حرف منو بزاری تو کانال خیلی دلم گرفته پیام اون دوست گلمون رو خوندم چقددلم گرفت ک دردمون مشترکه راستشو بخوایین منم ٢٢سالمه و معلمم، خدایی ازقیافه از اندام ازهنریم ازموی بلندو صورت زیبام چیزی کم ندارم من شش ماه عقد بودم شوهرم ارتشی بود من عاشقش بودم 😔میدونست سمعک دارم بازمنوخواست شب قبل عقدمامانم بردش حیاط رضاجان شقایق سمعک داره مطمینی نمیخایی خونوادت بدونن؟ن مامان میخامش من غرور دارم زنم غرور داره مهم منم ......نخواست خونوادش بدونن۶ماه بعداتفاقی فهمیدن سمعک دارم اینقد پرش کردن ک زنت کرهههه توحیفی شوهرم رفت تا دوهفته ازش خبری نشدابلاغیه برام اومددوتا وکیل گرفته بود ازمن شکایت کردن ب نیابت فسخ نکاح😔من اصلن نمیدونستم چیه من سوختم این مدت چه پیامو طومارهایی ک ننوشتم فکر میکنم نزدیک ٢٩۶بار تماس بی پاسخ چقد من زنگ زدم گریه کردم چقد من افتادم بپاش رفتم کرمانشاه پادگان منتظرش موندم خونشون اونجاست من سنندجیم هق هق گریه کردم رضابرگرد رضاغلط کردم هرچی توبگی رضا زد تو گوشم توپنهون کردی تو کری سوار ماشینش شدو رفت من اون شهرغریب بودم دوباره با همکارم برگشتم سنندج قسمت قالب سمعک تو گوشم شکست ازگوشم خون اومد😔 دوباره  چند هزار دادم فقط قالب واسم درست کنن تایکهفته ناشنوا بودم چون قالبم شکسته بود😔من بدون قالب نمیشنیدم من نمیخاستم زندگیم خراب شه امانشدفسخ نکاح ینی من نمیدونستم زنم همسرم این مشکلو داشته و ازمن پنهان کرده من رفتم دادگاه توعمرم دادگاهوازنزدیک ندیده بودم باهق هق گریه گفتم برم پیش کی؟؟؟شعبه پنج کیه؟؟؟؟برم بگم چی؟؟؟؟من قاضیو دیدم دوتا مردکنار شوهرم دیدم من اونجا زانوزدم حرفی واسه گفتن نداشتم بغضم شکست تنها یک کلمه تونستم بگم اقای قاضی من وکیل ندارم همسرم میدونه من سمعک دارم دیگه نتونستم حرفی بزنم چون نای بلندشدن نای حرف زدن نداشتم اما قسمشو من باچشم خودم دیدم بلندشد دست رو قران گذاشت زنم کره بمن نگفته انگار خدا منو لال کرده بود من با گریه رفتم پزشک قانونی با گریه برگشتم چون زده بود معاینه برای شنوایی ک چند درصده من کلا ٢۵درصد میشنوم با سمعک بیشتز من سوختم وکیل نداشتم حقیقتش من حقوقم کم بودنتونستم وکیل بگیرم شبو روز من هق هق گریه میکردم التماس خدااا زندگیم داره میسوزه زندگی ک شروع نشد تموم شدابروم رفت واسه چی طلاق به چه علت.اخه جز خدا مامانم رضا من کسی نداشتم خیلی وابسته ش بودم من پدر برادر عمو دایی ندارم خلاصه سرتونو درد نیارم الان ١۵ماه ازاون روزا میگذره.من هیچوقت فکرنمیکردم پرونده منی ک تادیوان عالی کشور رفت حقو بمن بدن منی ک نای دفاعی ازخودم رو نداشتم الان شدم معلم کلاس اول کارمند بیمم هستم یه پراید مدل ٨٣خریدم بینیمم چهارماهه عمل کردم ١۵ماهه نامزدم میگه برگردو بلاک هست من هنوزم عاشقشم اما جیگرم سوخته زندگیم جلوی چشمم سوخت من چه سیلی هایی ک ازمادرم نخوردم میگفت اینقد خوب بودی طلاقت داد(کنایه بودن)من خیلی عوض شدم خیلی زیباترشدم تپل ترشدم هنوزم خیلی خواستگارا میان محل کارم اما هنوز نتونستم درد جداییو فراموش کنم و اون هنوز منو طلاق نداده ١۵ماهه منو ندیده نمیتونم برگردم دلم خیلی شکسته بنده دخترم/تازه مهریه نفقمو اجراگذاشتم ک هنوز ابلاغیه ش نیومده توروخداااااا توروخدا اقایون دل نشکنین دلم خیلی شکسته توروخدا رحم داشته باشین شوهرم چرا رحمی تو دلش نبود😔 کاری بهم کرد که نابود شدم حالم ازمرد جماعت بهم میخوره.هنوز نتونستم باسمعک کناربیام منی ک اصلا سمعک واسم مهمی نبود عشق میکردم تو باشگاه تو خوابگاه تو محل کارم مقنعمو درمیاوردم باهمکارام ناهار میخوردم هیچکس بروم نیاورد الان انگار درده برام 😔میدونم تاوانشو پس نمیده اگرم پس بده من زجرشو نمیبینم اون کجا من کجا اسمم باشه فسخ نکاح 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 *