🇵🇸 Ranyaa | رانیا
عصر یک جمعهی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیدهاست؟ چرا آب به گلدان نرسیدهاست؟ چرا لحظهی باران نرسیدهاست؟ و هرکس که در این خشکیِ دوران، به لبش جان نرسیدهاست، به ایمان نرسیدهاست و غمِ عشق به پایان نرسیدهاست...