Ranyaa | رانیا
از همون اول که حضرتزینب به دنیا اومد اشک میریخت، گریه میکرد. به دست هیچکسیام آروم نمیشد، دست پیغمبر دادن آروم نشد، دست علیع آروم نشد، امام حسن بغل گرفت بازم آروم نشد. همچین که ابیعبدالله این دختر و بغل کرد، یه خندهای کرد؛ این آرامش منه..