🌸حاج سید حسین!
🔰مینشینیم پای صحبت حاج سید حسین! متولد سال ۱۳۱۵ اردکان! عصا به دست و نورانی با شال سیاه بر سر! سید میرود آن قدیمها! وقتی با سختی، جو و گندم کاشت و برداشت میکرد تا با نان حلال، بچهها را بزرگ کند. از سختیهای آن روزها میگوید! ۹ بچه را با همین نان حلال بزرگ کرده! با همین کشاورزی سنتی اردکانی! اهل خمس و زکات است. کار خیر و کمک مومنانه هم دارد. او میگوید. از قصههای قدیمی که حرفهای جدید دارد. در یک خانه قدیمی و سنتی و خشت و گلی که به مسجد زیرده و حسینیه کوشکنو همسایه دیوار به دیوار است. اهل مسجد و روضه! یک الگوی ناب است برای پدرهای امروزی!!!
از پسر شهیدش میپرسم. از شهید سید باقر فضائل! از آخرین باری که رفت و شهید شد میگوید. از لحظهای که از همه مال و زمین و گوسفند و کشاورزی که داشت گذشت و گفت اینها به درد من نمیخورد! هنوز هجده سال نداشته و برای بار سوم به کردستان رفت و شهادت را عاشقانه در آغوش گرفت. درست چهل سال پیش، چهار آبان ۱۳۶۲. پدر از خوبیهای پسر میگوید. از خوابی که دیده و سید باقر، بهشتش را نشان پدر داده است.
پدر شهید، خوش صحبت است. خودش هم چندباری جبهه رفته. در سن حدود پنجاه سالگی! از نانوایی برای رزمندگان و پشتیبانی تا خواهش کردن از هر کسی برای رفتن به خط مقدم و جاماندن!!! قصههایش شیرین است و واقعی! از سفر نزدیک به دو ماهه خود در عراق و کربلا و سوریه و مکه میگوید.
بماند! مجال نوشتن نیست. همین دیدار نیم ساعتی ما با این خانواده شهید، خیلی حرفها دارد.
و فقط یک جمله آخر! گنجهایی در اردکان داریم که نه میشناسیم و نه قدرش را داریم! نه بلدیم از این گنج ها برای نیازهای تربیتی و فرهنگی امروزمان استفاده کنیم. همین پدر و مادرهای شهدا! گنجهای الهی! تا هستند بیشتر قدر بدانیم!
✍روایتی کوتاه از دیدار با خانواده شهید سید باقر(محمد) فضائل اردکانی،
سه شنبه شب، ۲ آبان ماه ۱۴۰۲
#اردکان_شهر_مقاومت
#رسای_اردکان
•رسا|روابط عمومی سپاه اردکان•
▪️|
@rasa_ar |▪️