همه‌چی عادی بود. دانش‌آموزان مثل همیشه در کلاس‌هایشان مشغول درس‌خواندن بودند. اما تنها تفاوت حال و هوای دبیرستان دخترانه‌ی اردکان، این بود که از وقتی مهمان‌مان از راه رسید، دانش‌آموزان مدام به دفتر مراجعه می‌کردند و می‌پرسیدند: «خانم شهید را مدرسه‌ی ما نمی‌آورند؟» و معلمان جوابی جز سکوت در برابر این دل‌های بی‌قرار نداشتند. تا اینکه امروز خبر دادند شاید شهید را برای چند ثانیه به مدرسه‌ی شما هم بیاورند! غوغایی به پا شده‌بود. دل دانش‌آموزان بی‌قرار بود که مبادا شهید نیاید! اما انگار که شهید صدای دل‌های پاک دانش‌آموزان را شنید! و همزمان با نواخته‌شدن اللّه‌اکبر اذان، آمد.... آمد تا طعم شیرین عشق خدا را با حضورش شیرین‌تر کند! و چه زیبا بود مهمانی‌ای که به دست خودش رقم خورد! انگار خودش همه‌چیز را آماده کرد.... گویی پرچم‌ها و گل‌ها پیش از ما عطر حضورش را چشیده‌بودند، و آماده‌ی آمدنش بودند! همه‌چیز در ۱۰ دقیقه آماده‌شد! و او آمد... آمد تا بگوید حواسش به ما هم هست! هر چند کوتاه آمد، اما آمدنش به‌ اندازه‌ی یک‌دنیا ارزش داشت! آری! او آمد تا باری دیگر در جواب دل‌های بی‌تاب ثابت کند شهدا زنده‌اند! ✍️خبرنگاروتصویربرداردانش‌آموز: https://eitaa.com/PanaArdakanNews را به دیگران هم معرفی کنید ❇️ @PanaArdakanNews خبرگزاری دانش‌آموزی پانا شهرستان اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️