•°🌷•°
🕊
#حامد_جوانی
⇜
برای پدر و مادر خاطره گفتن از فرزند خیلی مشکل است. چون از وقتی فرزند به دنیا میآید تا زمانی که با پدر و مادر است هر لحظهاش خاطره است. سال 1384 ناخن شست حامد در گوشت پایش رفت. او را دکتر بردم که گفتند فردا پسرتان را بیمارستان بیاورید تا معالجهاش کنیم. فردای آن روز وقتی کیسه داروهایش را باز کردم دیدم لباس اتاق عمل است. فریاد میزدم و میگفتم نمیگذارم پسرم را اتاق عمل ببرید!!!
⇜دکترها گفتند اسمش اتاق عمل است ولی از آمپول زدن هم راحتتر است. گفتم برای شما آمپول زدن است ولی انگار میخواهید قلب من را جراحی کنید. مردم من را قانع کردند و راضی شدم و
حامد را به اتاق عمل فرستادند. عملش نیم ساعت بیشتر طول نکشید.
⇜10 سال بعد بالای سر
حامد رفتم. در سوریه موقعی که خواستم از هواپیما پیاده شوم به چهار طرف سلام کردم و گفتم خانم نمیدانم حرمت کدام سمت است, شما را به مادرتان قسم میدهم از برادرتان بخواهید دستش را روی سینهام بگذارد. میخواهم بالای سر حامد بروم خودتان کمکم کنید.
⇜بالای سرش رفتم و گفتم خدایا اگر صلاح بر زنده ماندن
حامد است من تا آخر عمر غلام و مادرش کنیزش میشود ولی اگر میخواهد
شهید شود این قربانی را از ما قبول کن.
راوے: پدر شهیـد حامـد جـوانے
🍃
ادامه دارد...
⊹
❣️¦⇠
#شهیدانه
🌷¦⇠
#زندگینامه_شهدا
➟
@Rasam_Yar رَسـامیاٰر