یك نقطه‌ی دیگر در كشور ما وجود دارد كه می‌تواند یك وسیله‌ی مثبت به حساب آید و آن «دینداری» است. در دهه‌های اخیر - بخصوص از قرن نوزدهم میلادی به این طرف - سعی كردند چنین وانمود كنند كه دینداری، عایق و مانع علم و پیشرفت علمی است؛ اما درست بعكس است. پیشرفت علمی، احتیاج به نوعی ایمان دارد. آدم لاابالی و بی‌بندوبار و هرزه و كسی كه دنبال بازده نقد و بازده شخصی است، معمولاً دنبال تحقیقات دشوار علمی نمی‌رود. اگر ایمان بتواند بر دل انسان حكومت كند، این كمك خواهد كرد كه انسان دنبال كار دشوار تحقیق علمی برود؛ چون كار تحقیق علمی ضمن این‌كه شیرین است، دشوار است و محرومیت و مشكلات دارد. می‌بینید كه یك سوداگر بازاری دلاّل چقدر درآمد پیدا می‌كند؛ اما یك عالِم این‌طور نیست. ممكن است عالِم اوقاتش تلخ باشد كه مثلاً امكانات زندگی ندارد؛ اما در دل حاضر نیست به هیچ قیمتی این وضع خودش را با آن وضع سوداگر عوض كند. اصلاً امكان ندارد كه بگویند شما علمت را بده، پول او را بگیر. حاضر نیست این كار را بكند؛ یعنی قدر علم را عالِم می‌داند. پس، دنبال علم رفتن زحمت دارد؛ گاهی محرومیت دارد؛ گاهی مشكلات دارد. اگر ایمانی در دل انسان حاكم باشد، كمک خواهد كرد كه انسان بتواند این راه دشوار را طی كند. اروپایی‌ها هرچه از لحاظ علمی خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقی - چه اخلاق فردی، چه اخلاق اجتماعی و تاریخی - آدمهای ناباب در بینشان خیلی زیاد است. نمی‌خواهم مطلق بگویم كه بدند؛ اما خیلی چیزهای بد در بین آنها هست؛ از جمله همین تحریف‌های تاریخی و این دروغ‌های ملی بزرگ. این‌طور منعكس كردند - البته از همان افكار قرن نوزدهمی است - كه تا وقتی علم و دین هر دو می‌خواستند در جامعه حضور داشته باشند، دین جا را برای علم تنگ می‌كرد و اجازه نمی‌داد؛ لذا علم متوقّف می‌ماند! دلیلش چیست؟ دلیلش قرون وسطی‌! در قرون وسطی‌، در بین مردم دین بود و زیاد هم بود، تعصّب‌آمیز هم بود؛ با این همه علم پیشرفتی نكرد؛ اما بتدریج از لابلای این صخره‌های دشوارِ تعصّب و اعتقاد دینی، رگه‌های علمی بیرون آمد و جا را برای دین تنگ كرد - خودش بیرون آمد و صحنه‌گردان شد و دین را به انزوا راند - این تحلیلی است كه آنها می‌كنند. این تحلیل، تحلیل غلطی است؛ یعنی ناشی از حقایق و واقعیّات نیست. اوّلاً قرون وسطایی كه آنها می‌گویند، قرون وسطای دوران جهالت و بدبختی اروپاست، نه دوران عقب ماندگی علمی همه جای دنیا؛ اینها اروپا را تعمیم می‌دهند. حالا فرض بفرمایید اوج قرون وسطی و تاریكی قرون وسطی چه زمانی است؟ قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم میلادی است؛ یعنی قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری؛ یعنی اوج شكوفایی علمیِ كشورهای اسلامی و در رأس همه ایران؛ یعنی قرن ولادت و زندگی ابن‌سینا و رازی و فارابی و دیگران. همه‌ی این شخصیتهای بزرگ، آفتابهایی هستند كه از این طرف دنیا تابیدند. @rasaneh_t_t ┄┅══════┅┄ @t_manzome_f_r