✨ خیلی اهل بخشش بود. اوایل زندگی وضع مالی خوبی نداشتیم، یکروز ایشان دوبسته تاید لباسشویی خریده بود، دختر همسایه ظرفی آورد و گفت مقدار تاید بما قرض بدید و آقا سرور یک بسته کامل رو بهش داد. وقتی ناراحتی منو دید گفت ازین یک بسته ما نه پولدار میشیم نه فقیر، در عین نداری باید صدقه بدی خانم! ✨ هیچوقت خودش را بر دیگران ترجیح نمی‌داد. خیلی مراقب حق الناس و همسایه ها بود که از او ناراحت نشنوند. خمس اش را بیشتر از مقداری که بود پرداخت می‌کرد. ✨ سال 93 بود... حرف‌های عجیبی میزد. تولیدی را جمع کرد و می‌گفت میخواهم بروم تجارتی انجام بدم که ضوابط و شرایطی داره اگه قبول بشم دیگه نمیام. گفتم بی معرفت چرانیای ؟!! گفت ناراحت نباش اگه بیام شما رو هم میبرم. بی خبر رفت سوریه ... ✨ آن جا همیشه بعد از نمازها صحبت می‌کرد و می‌گفت زمان ما مثل زمان پیامبر است و روشنگری می‌کرد. بین نیروها یک نفر نفوذی وجود داشت که سید سرور رو برده بودن در اتاقی و زبانش را کشیده بودن و بشدت او را مجروح کرده ورهایش کرده بودند. ✨ او به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل شد. و ما تازه آن زمان متوجه شدیم او به سوریه رفته بود و فهمیدم منظورش از تجارت چه بود... باهمین وضعیت 6 ماه تحمل کرد و با آن شدت درد یکبار آخ نگفت تا اینکه به شهادت رسید... #ما_ملت_امام_حسینیم #شهید_سرور_هاشمی #بهشت_نشین https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0