«باید دنبال پرچمت تا ابد رفت....» روایت از یک برای و یارانش از استان شهر : هوالحق پوستر رو به دیوار محوطه ی ساختمون میزدم که دیدم مردی داره میاد نگاه های عجیبی میکرد یکم استرس گرفتم سعی کردم سریع تر پوستر رو بچسبونم اما انگار زمان با من یار نبود هی پوستر خراب میشد زمان دیرتر میگذشت استرسم بیشتر میشد یه لحظه به خودم اومدم گفتم چرا این همه استرس و ترس دارم،پوستر مردی رو میچسبونم که برای پیشرفت ما خیلی کارا میکرد و اون لحظه با قوت و شجاعت جسبوندن پوسترو تموم کردم و به خودم افتخار میکنم که پوستر این شهید رو چسبوندم😌✨ 📲 ۵۰۰۰۴۸۴۹ 🌐www.rastadot.ir/khadem8 @rastadot_ir_khadem8