✳ چرا بیشتر از گریه خندیدی؟
🔻 وقتش خیلی دور نیست. دو ماه و نیم. هنوز در حافظهی بچهها پررنگ است و از رنگش هیچ کم نشده. دو ماه و نیم! که انگار هر ماهش بر
#فاطمه ده سال گذشته است و آن نیم نیز انگار پنج سال. بچهها هم بیستوپنج سال رشد کردهاند و
#علی در سیودوسهسالگی چنان است که انگار پنجاهساله. و فاطمه پهلوشکسته در بستر.
#محسن ازدستداده در بستر.
#زینب میپرسد: «مادر، چرا [وقتی پدربزرگ آن حرف را در گوشت گفت] بیشتر از گریه خندیدی...؟»
📚 برگرفته از کتاب
#احضاریه
📖 ص 64
👤
#علی_مؤذنی
✅ رسول
@rasul313