🚍
قــصــۀ اتـوبــوس
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مرحوم
#شهيد_بهشتى به كاشان تشريف آورده بودند. خدمت ايشان رسيدم، به فرزندشان فرمود: قصۀ اتوبوس را براى آقاى
#قرائتى بگو. گفتم: قصۀ اتوبوس چه بوده؟ گفتند: در ميان مسافران يك اتوبوس شركت واحد دربارۀ پدرم بحث مىشود؛ يكى مىگويد كاخى مجلل دارد، ديگرى مىگويد ساختمانى ١٠ - ١٥ طبقه دارد! راننده مىگويد: بحث نكنيد من خانۀ ايشان را بلدم، الآن شما را به آنجا مىبرم. اتوبوس پر از جمعيت در خانۀ ما متوقّف مىشود، زنگ خانه به صدا در آمد و من در را باز كردم، ديدم ٤٠ - ٥٠ نفر پشت در خانه جمع شدهاند! گفتم: چه خبر است؟ ديدم همه با هم مىگويند: اين كه يك خانه معمولى بيشتر نيست! !
📚
خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی -جلد ۲ صفحه ۳۴
🆔
http://eitaa.com/ravabeteci