🌴راه و رسم زندگی اجتماعی در نهج البلاغه۶🌴 😭داستان اول: داشتم رانندگی می کردم که ناگهان یک خودرو پیچید جلوی من . زدم روی ترمز . میوه هایی که خریده بودم ریخت . پرگاز رفتم پیچیدم جلوی همان خودرو ، نتوانست خودرو را کنترل کند . وقتی آمد به من نزند انحراف به چپ پیدا کرد و زد به یک موتوری . نمی دانستم چکار کنم . فرار کردم ولی هنوز ناراحتم . 🙈داستان دوم: وارد منزل که شدم همسرم با خوشحالی آمد جلو . می خواست چیزی بگوید . من که در طول روز با مشکلات مالی مواجه بودم و عصبانی بودم با عصبانیت گفتم : بگذار من از راه برسم بعد وراجی ات را شروع کن . خیلی ناراحت شد و با گریه رفت تو اتاق و تا فردا صبح بیرون نیامد . فردا وقتی آمدم بروم دیدم یک جواب آزمایش روی میز است نگاه کردم دیدم بچه دار شدم . تازه فهمیدم همسرم چه چیزی می خواست بگوید . 😱داستان سوم : عصبانی مزاج بودم . با پسرم مشکل ارتباط داشتم . همیشه همسرم بهم می گفت این عصبانیت تو بچه را از خانه فراری می دهد ولی من باهاش بداخلاقی می کردم . مدتی بود کم خانه می آمد . متوجه تغییر افکارش شده بودم . محل نگذاشتم . ناگهان غیبش زد . خیلی دنبالش گشتیم تا اینکه یکروز فهمیدم تو پادگان اشرف با منافقین بوده و در یک بمباران کشته شده است . از خانمم خجالت می کشیدم . ای کاش عصبانیتم را کنترل کرده بودم . 💐تو کلاس نهج البلاغه محله مان شرکت کردم . استاد قسمتی از نامه ۳۱ نهج البلاغه را تدریس می کردند . جمله امام علی علیه السلام به دلم نشست . ایشان فرموده بودند : 🌹تَجَّرع الغَیظ فَاِنِّی لَم اَرَ جُرعَهََ اَحلَی مِنها عاقِبَه و لا اَلَذَّ مُغبَهََ🌹 🌺خشم خویش را فروخور که من جرعه ای شیرین تر از نظر عاقبت و خوش سرانجام تر از آن ندیدم 🌺 http://eitaa.com/ravabeteci