بیتکلفی در سیره معصومین
پیامبراکرم(ص) بیتکلف بودند و راحت حرف خود را میزدند و در سخنانشان از کلمات قصار استفاده نمیکردند. واینگونه رفتارها در حالات پیامبر بسیار بوده است.
امام صادق(ع)میفرمایند:"المتکلف ظاهره ریا و باطنه نفاق "آدم هایی که دنبال کلاس گذاشتن و تکلف هستند عاقب ذلیل و خوار میشوند. انسان هایی که ساده هستند و بیتکلف و بیتعارف سخن میگویند موفق هستند. شخصی نزد امیرالمومنین آمدند و از ایشان سوال کردند دربارهی اینکه اگر چیزی در دلمان نباشد و آن سخن را بیان کند حکم این سخن چیست؟ امیرالمومنین گفتنتد این سخن دروغ است. حرفهایی مثل اینکه منزل ما هم تشریف بیاورید خوشحال میشویم. اگر واقعا خوشحال میشوید این حرف را بگویید اگر توانایی ندارید بگویید نمیتوانم. شخصی امیرالمومنین را دعوت کردند و ایشان فرمودند دوست ندارم که به خانهی شما بیایم و شما به زحمت بیفتید اگر واقعا به زحمت میافتید نمیآیم و دفعه دیگر میآیم. یکی از بزرگترین مشکلات در کشور ما و بین مسئولین کشور ما تکلف است.
دلسوزی وحرص پیامبر نسبت به سعادت امت خویش
دومین خصوصیت عبدبودن پیامبر، حرص برسعادت دیگران بودهاست "طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى"(سوره طه/ ۱-۲) طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی.
"حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ"(سوره توبه-۱۲۸)
نشانهی واقعی بندگی ما این هست که ما باید نسبت به رشد و سعادت دیگران حریص باشیم.
حضرت موسی درحال چوپانی بودند و تابستان بود که یکدفعه یکی از گوسفندها از گله فرار میکند حضرت موسی هم به دنبال این گوسفند میرود. تا جایی که گوسفند به هنگام عصر در بالای یک تپه بلاخره این گوسفند را میگیرند و آن گوسفند را نوازش میکنند و میبوسند و در روایت داریم که با این گوسفند صحبت میکنند و دلجویی کردند (از من ترسیدی. ببخشید من تو را خسته کردم که این همه راه را آمدی و خسته شدی. از من ترسیدی؟). بعدا که حضرت موسی به نبوت رسیدند خداوند به ایشان فرمودند که میدانی چرا من تو را به پیامبری برگزیدم؟ چون دلت برای آن گوسفند سوخت و برای آن دلسوزی کردی و نشان دادی که به این مقام رسیدهای که نبی بشوی و این نشانه نبوت توست. دلسوزی برای یک گوسفند.
پیامبر فرمودند که در روز قیامت همهی مردم و همهی پیامبران میگویند: (نفسی نفسی) من تنها کسی هستم که در صحرای محشر میگویم (امتی امتی). حریص بودند واقعا برای امت خود دلسوزی میکردند. پیامبر مثل پدر بودند برای امت خود. وقتی پدری ببیند که فرزندانش به جهنم میروند واقعا میسوزد. نسبت به سعادت امت خود حریص بودند.
در روایت داریم علت اینکه پیامبر به عبادت های خود تاکید داشتند بهخاطر این بوده است که امت دارند کوتاهی میکنند و بهخودشان فشار وارد میکردند. مثل مادری که وقتی میبیند فرزندش در یک موضوعی کوتاهی میکند، سعی میکند فرزندش را از یک طریقی نجات بدهد. پیامبر مثل مادری دلسوزی بودند.
تنها خواستهی پیامبر از ما
*پیامبر فقط یک خواسته از امت داشتند. در آخرین سالهای زندگی پیامبر عدهای از پیامبر سوال کردند که ای پیامبر ما چه چیزی را به شما بدهیم، به خاطر اینهمه دلسوزی و خوبی که در حق ما کردید؟ در همین لحظه قرآن نازل شد و پیامبر فرمودند: من چیزی از شما نمیخواهم. اجر من را خدا میدهد، فقط من یک چیز از شما میخواهم "قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى" (سوره شوری-۲۳)
پیامبران قبل از رسول اکرم(ص) از امت خود درخواستی نداشتند و تنها رسول اکرم (ص) از امت خود این درخواست را داشتند.* این درخواست پیامبر نفعی برای ایشان نداشتند. با قربی(نزدیکان) من متصل باشید و مراقب آنها باشید مثل آنها باشید. مثل قربی من باشید. این خواسته به نفع پیامبر نبود. مثل این هست که شما از استاد خودتان میپرسید شما چه خواستهای از من دارید؟ نمره خوب معدل خیلی بالا، مدرک دکترا را بگیری. موفقیتهای تو را ببینم. و از دیدن آنها لذت میبرم. مودت ما به اهل بیت فایدهای برای اهلبیت ندارد، بلکه باعث رشد ما میشود. خواسته پیامبر از ما شبیه حضرت علی و حضرت زهرا شدن است . مودت شبیه اهل بیت شدن است. ریشه کلمه مودت (وَدَدَ) است یعنی وُد (میخ) فرزندان من بشوید