مهریه ام یک سکه طلا بود، و یک قرآن و یک آینه ، بدون شمعدان. روز عقد، با مانتو و شلوار مدرسه با یک روسری کرم رنگ و چادر سفید ، نشستم سر سفره ی عقد. نه از بزن و بکوب خبری بود ، نه از چراغانی ، نه از صندلی های مخمل تاشو ، کسی هم نبود ؛ فقط خواهرها و برادرها بودند ، مصطفی هم آمد و با هم نشستیم سر سفره عقد خطبه که خوانده شد ، شدم خانم طالبی💞 📚:اینک شوکران ۴ شهید مصطفی طالبی🌷