⚠️ یاد سفر آخرت ؛ عامل کنترل غرائز ▪️جوانی نزد عالمی آمد و سوال کرد : جوان کم سن و سالی هستم و نمی توانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم ، چاره چیست؟ ▫️عالم کوزه ای پر از شیر به او داد و توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیزی از کوزه نریزد. از یکی از شاگردانش درخواست کرد که او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه ی مردم او را کتک بزند. ▪️جوان شیر را به سلامت به مقصد رساند و هیچ چیز از آن نریخت. ▫️عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی ؟ جوان جواب داد : هیچ ، من فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم و در نزد مردم خوار و خفیف شوم. ▪️عالم هم گفت: این حکایت انسان مؤمن است که همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش می بیند و از روز قیامت و حساب و کتاب بیم دارد.