لب تشنه علی اصغرت حق می گفت زیر سم اسب پیکرت حق می گفت افسوس که گوش همه عالم کر بود تا بر سر نی بود،سرت ،حق می گفت *** سیمای تو آفتاب را معنا کرد لب تشنگی تو آب را معنا کرد آن ظهر که فتنه از زمان می بارید شمشیر تو انتخاب را معنا کرد