مجموعه داستان های فقط برای خدا !
داستان های سردار دلها
با هم رفتیم به محل تولدش . همه جا را نشان داد و گفت:اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم ، حتما به روستا بر می گردم و دوباره کار پدر را انجام می دهم .
پدرم کشاورز بود ؛ تمام این بوته ها را با دست خودش کاشت .
دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی برای آن ارزشی قائل نیست ، برای جوان های روستا مهیا کنم .
#ایثار_شهادت