شهدای مظلوم فراجا چه مظلومند شهیدان فراجا که در غربت گشودند بال و پر را گهی در مرز، گهی اندر خیابان گهی در شهر، گهی اندر بیابان میان شط و دریا جان سپردند به عشق حضرت یار تشنه مردند بسان فاطمه گمنام گشتند مزارشان همه کوه ها و دشتند برای امنیت از جان گذشتند ز خون خود به لوح دل نوشتند نوشتند امنیت یک اتفاق نیست نشستن پشت سنگر کار شاق نیست هر آنکس جان بگیرد بر کف دست شود از عشق مردم حال او مست کند جان را فدای نام ایران بسان «قاسم» و مردان میدان شکستند لاله ها را در محرم فراجاست قاطع در خط مقدم نگردد خم ز جور و خشم دشمن حفاظت می کند از مرز و میهن چنان عادی شده ما را شهادت که مردم غافلند از عزم و همت چه گل‌هایی شدند پرپر ز این باغ چه فرزندی که مانده بر دلش داغ چه دخترها که بابا را ندیدند به شوق دیدنش از خواب پریدند ولی مردم همه در نعمت و ناز ندانند قدر شیر مردان سرباز بریدند باز گلوی امنیت را سیه کردند دوباره وضعیت را زدند سیلی به رخسار فراجا پلیس ماند در خیابان تک و تنها نه دوستان داشته اند عزم حمایت رفیقانی به ما کردند خیانت زدند خنجر ز پشت یاران دیروز گرفتند ژست کنار مرده ی یوز به بازیچه گرفتند بندگی را زن و آزادی و هم زندگی را زدند سنگ بر رخ سرباز ایران شکستند حرمت مردان میدان نداریم غم که با جام شهادت به پایان می رسد رنج خیانت خداوندا به سبزپوشان کشور بده توفیق سربازی رهبر ما ملت شهادتیم عاشق خراسانی(شاعر گرانقدر محمدحسن قاسمی)