❣
نگران آقای خامنهای نباش!
یک عزیزی نقل میکرد:
در بهشت زهرای تهران بودم، پیرمرد باصفایی رو دیدم که با ادب خاصی بالای یک مزاری ایستاده و دعا میخوند. نگاهم بهش بود و مدتها که دور زدم، دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد از پایان دعا و ذکر، متوجهی من شد. صِدام کرد و گفت:
پسرم ازت میخوام هر وقت اومدی اینجا، برای این شهید فاتحه بخونی!
گفتم: چشم. ولی میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید!
گفت: من سالها بود که بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم؛ روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت.
ازم پرسید: "چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش! من خودم محافظش هستم."
بار اول توجهی به خواب نکردم؛ تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد!پنجشنبهی همان هفته با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقا همان چهره رو روی قبر دیدم، که تو توضیحات شهید نوشته بود: «محافظ رئیس جمهور محترم حجتالاسلام سیدعلی خامنهای».
از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگویش هستم؛ به هرکسی هم که بتونم میگم.
https://eitaa.com/ravabetomomiagharbi