🔹 جام طهور ما درین دشت پی سُمّ سوار آمده‌ایم نشناسیم سر از پا، چو غبار آمده‌ایم داغ‌داریم چو آلاله درین دشت جنون ز پی دیدن آن لالهً عذار آمده‌ایم بلبلانیم و هوای گل نرگس داریم خار در دیده و غم بر دل و زار آمده‌ایم ای دوای دل بیمار! جز اینم چه امید که طبیبانه بپرسی به چه کار آمده‌ایم؟ آفتابا سحر وصل تو کی خواهد شد که به جان از ظُلُمات شب تار آمده‌ایم ما نه اصحاب چهاریم و نه دل‌دادۀ هفت عاشقانیم و پی هشت و چهار آمده‌ایم(۱) ساقیا جام طهورم بده از خمّ ظهور کز فراق تو خرابیم و خمار آمده‌ایم پیش عاشق سخن از شنبه و آدینه مگو که به سویت چو صبا، لیل و نهار آمده‌ایم ۱ - چهار و هفت و دوازده امامیه منصور ایمانی(صبا) ‌ @ravagh_channel ‌ ‌