⏱ پس از DST، چرخه ی خواب – بیداری در طول تعطیلات آخر هفته، تقریبا با فازی که پیش از تغییر زمان ساعت داشت، یکسان بود (والدز و همکاران، 1997)، این تأثیر، تا دو آخر هفته پس از DST پایدار بود.
⏱ شکل 1. تغییرات در چرخه ی خواب – بیداری در انتقال به DST در دو گروه کارگران. آزمودنی های منطبق نشده، ساعت بیداریشان را جلو آوردند ولی ساعت به خواب رفتنشان را جلو نیاوردند، بنابراین مدت خواب بعد از اعمال DST کاهش پیدا کرد.
⏱ یک گزارش اکتیگرافیک در طی انتقال به DST، همینطور یک تأخیر دو هفته ای در انطباق را در برخی افراد نشان داد (شکل. 3، 4).
⏱ در فصل پاییز، پس از بازگشت به زمان استاندارد، هیچ اثری بر چرخه ی خواب – بیداری وجود نداشت (رمیرز و همکاران، 1994). در طول فرایند انطباق، دو اثر اصلی بر افراد منطبق نشده وجود داشت (والدز و همکاران، 198):
⏱ یک اثرِ محرومیت از خواب: افراد منطبق نشده یک ساعت خواب را از دست دادند؛ و یک اثرِ چرخه ی خواب – بیداری: افراد منطبق نشده پیش از DST زودتر از خواب بیدار میشدند، چرخه ی خواب – بیداری آنها در طول تعطیلات آخر هفته، تمایل داشت همان فاز پیش از DST را اتخاذ کند.
⏱ نتیجه ی دیگری که یک اثرِ چرخه ی خواب – بیداری را پیشنهاد میکند، این حقیقت است که بازگشت به زمان استاندارد در پاییز، هیچ اثری نداشت. برای ساعت شبانه روزی (بیولوژیک)، سخت تر است که ساعت را به جلو ببرد تا اینکه فاز را به تأخیر بیندازد (روئلفسما، 1987).
✴️ تعطیلات آخر هفته
✴️ تمایل جمعیت های انسانی برای طولانی کردن و به تأخیر انداختن خواب در طول تعطیلات آخر هفته به خوبی محرز است.
✴️ کارگران و دانش آموزان با یک چرخه ی 5 روز کار - 2 روز استراحت، در تعطیلات آخر هفته بیشتر می خوابند (30-90 دقیقه) و چرخه ی خواب – بیداریشان را به تأخیر میاندازند (30-120 دقیقه) (وب، 1985).
✴️ تأخیر در تعطیلات آخر هفته، تقریبا در همه ی سنین رخ میدهد: در کودکان (اندرس و همکاران، 1978؛ مالدین و میکس، 1990)، در نوجوانان (کریمیل-گری و همکاران، 1984)، و در افراد بالغ (بینکلی، 1993؛ رنفرو و همکاران، 1987). اندرید و همکاران (1993)، مشاهده کردند که زمانی که کودکان به بلوغ میرسند، تأخیر (در خواب) در آخر هفته ها افزایش پیدا میکند.
✴️ شکل 2. متغیرهای انتزاعی پس از اعمال DST در دو گروه از کارگران. خط افقی، برابر با میانگین مقادیر پیش از DST است. آزمودنیهای منطبق نشده، مشکل در به خواب رفتن، خستگی و بیخوابی را به میزان بیشتری گزارش کردند.
✴️ دو توضیح احتمالی برای تأخیر و افزایش خواب در طول تعطیلات آخر هفته وجود دارد. توضیح اول، این نکته را در نظر میگیرد که فعالیتهای کاری و اجتماعی، بر دوره های خواب محدودیت هایی را اعمال میکنند، بنابراین یک اثر محرومیت از خواب در طول روزهای هفته وجود دارد.
✴️ افزایش و تأخیر خواب، بخشی از فرایند بهبود (ریکاوری) هستند که از زمان آزاد موجود در آخر هفته ها سود میبرند. همینطور در تعطیلات آخر هفته، تغییراتی در فعالیت های اجتماعی وجود دارد مانند مهمانی رفتن و مصرف الکل که به میزان بیشتری این تغییرات را در چرخه ی خواب – بیداری افزایش میدهد.
✴️ این فرضیه ی همواستاتیک، میتواند افزایش خواب را توضیح دهد، اما تأخیر در خواب را نمیتواند توجیه کند، مردم میتوانند با زود خوابیدن یا چرت زدن، میزان خواب خود را افزایش دهند.
✴️ دومین احتمال، این نکته را مدنظر قرار میدهد که چرخه ی خواب – بیداری، ویژگی های شبانه روزی (سیرکادین) دارد (لاوی، 2001)، ریتم های شبانه روزی انسان، تمایل دارند یک دوره ی بیش از 24 ساعت را اتخاذ کنند. بر اساس این احتمال، شرایط اجتماعی غیر سخت گیرانه در طی تعطیلات آخر هفته، شرایط را برای تأخیر در چرخه ی خواب – بیداری فراهم میکند؛
✴️ همان گونه که (این تأخیر) در مطالعات (اختلالِ) فری رانینگ رخ میدهد. این فرضیه ی سیرکادین، عدم (یا فقط میزان کمی) هماهنگی زمانی با فعالیت های کاری و اجتماعی روزهای هفته را پیشبینی میکند.
شکل 3. گزارش اکتیگرافیک ازیک کارگر زن در طول انتقال به DST. این کارگر، تقریبا بلافاصله ریتم فعالیتش را جلو بردهاست.
✴️ لک (1986)، عادات خواب و مشکلات (مربوط به آن) را در یک نمونه ی متشکل از 211 دانشجو مطالعه کرد. او دریافت که 18% از نمونه، گزارش کردند که برای به خواب رفتن دچار مشکل هستند، که احتمالا مرتبط با تأخیر در خواب و زمان بیداری در تعطیلات آخر هفته است.
✴️ لک، 17% از نمونه را به عنوان شکل خفیفی از اختلال تأخیر در فاز خواب توصیف کرد، به این دلیل که آنها ویژگیرهای ذیل را داشتند:
ادامه مطلب👇👇👇