. (معرفی کتاب) 📗 🔰 🔸 دو دست بر شانه‌های عباس می‌گذارد سینه بر سینه‌اش می‌ساید، و گونه بر گونه‌اش می‌نهد و لب هایش را بر پیشانی عمود دیده و عباس می‌فشرد... و آرام و قرار را لاجرعه به جسم‌وجان عباس می‌نوشاند. _عباسم! استوار هستی‌ام! _شرمسارم از این حال و روز مولایم! کمترین اقتضای ادب، ایستادن پیش پای شماست. _این پیکر به استاد ایستادگی است. و همه مردانِ عالم را ! _جانم فدای چشمهایتان! چرا گریه می‌کنید؟ _چه آورده‌اند بر سر تنها ذخیره اخوّتم! عباس من! دست‌هایت کو؟! _به شوق دیدار شما، دست و پا گم‌کرده‌ام. _سرت!؟ چه به روز سرت آمده عباس ؟ _سر را چه منزلت، پیشِ پایِ شما! _چشمانَت! چه‌کرده‌اند با چشم‌هایِ تو این بی‌چشم‌ و روترین خلقِ عالم؟ _دست اگر می‌داشتم، این دو چشم را زیرِ پایتان فرش میکردم... _به جای این دو دست، دو بال در بهشت خواهی‌داشت. بهشت زیرِ بال‌های تو خواهد بود... . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada