#خاطرات_شهدا لباس‌های #خیس به تنشان سنگینی می‌كرد😰 ستون گردان دم ارتفاع #قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها ?میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا #گونی‌هایی هم كه عراقیا پله‌وار زیر كوه ⛰چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب #دردسر، بچه ها از كت و كول هم بالامی‌رفتند كه از شر باران🌧 خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، #جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجی‌ها پا روش می‌ذاشتند، می‌پریدند اون‌ور آب و بعد داخل غار، اما گونی هر از گاهی تكان می‌خورد شاید اون شب هیچ #بسیجی‌ای نفهمید كه علی آقا پله شده بود😢 برای بقیه، یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار #اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك #نفسش بود» .😔 فرماندهٔ اطلاعات عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین #سردارشهید_علی__چیت‌سازیان🌷 🌹@raviannoorshohada