💠 خاکریز خاطرات💠
⬅️ ۲۳ خرداد سالگرد عملیات بیت المقدس هفت گرامی باد
*️⃣ جامانده!
در عملیات بیت المقدس
هفت شرایط حساسی را پشت سر میگذاشت . قبل از ظهر بود که حاج داود و چند فرماندۀ گردان که در عملیات شرکت داشتند جلسه ای تشکیل دادند و از شرایط گله داشتند . میگفتند: از دیشب که عملیات شروع شده کسی سراغ ما نیامده تا بدانیم تکلیفمان چیست ! باید بمانیم یا برگردیم ؟! تسلیحاتمان رو به اتمام بود . با محمدعلی ناظری و هاشم جایمند تعدادی گلوله آر.پی.جی به دوش گرفتیم و بین بچه ها تقسیم کردیم . در همین حین مجروح شدم . داخل سنگری رفتم تا دستم را پانسمان کنم . ساعت 2 بود . با رادیویی که در سنگر عراقیها به جا مانده بود اخبار رگوش میدادم . گویندۀ خبر، عملیات را اینگونه بیان میکرد: تا کنون دو هزار عراقی اسیر و هفت هزار نفر از آنان کشته شده اند .
ساعت حدود دو و پانزده دقیقه از سنگر بیرون زدم دیدم خبری از بچه ها نیست ! فکر کردم بچه ها در سنگرهای بالای خاکریزند آنجا هم خبری از آنها نبود ! به محض اینکه آن طرف خاکریز را نگاه کردم دیدم که تانکهای دشمن آرایش گرفته و نیروهای عراقی پشت سرشان به خاکریز نزدیک میشوند . آن موقع متوجه شدم که بچه ها عقب نشینی کردهاند و من جا مانده ام .
حدود یک کیلومتر که دویدم به مسعود سرور و محمدعلی ناظری رسیدم . همان لحظه ناگهان یک پی.ام.پی رسید . به همراه مجروحین دیگر سوار بر آن شدم . تا حرکت کرد صدای عجیبی از داخل آن آمد و از کار افتاد . از آن پیاده شدم و با تویوتایی که صدا میزد بچه های ادوات سوار شوند به عقب برگشتیم ...
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
منبع : مسعود فرشیدنیا ، گردان ابوذر۲ ، انتشارات بونیز ، راوی هادی پورطالبی .
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
کهنه سربازان گردان ابوذر لشکر المهدی