🌐فیض کاشانی در جدال میان عقل و نقل
راوی
#حوزه: ملا محسن فیض کاشانی (1058- 977ش) از عالمان برجسته شیعی در دوران صفوی است. او که با زبیده دختر استادش ملاصدرا شیرازی ازدواج کرده بود، از طرف استاد به لقب فیض مفتخر شد. همانگونه که ملاصدرا دیگر دامادش ملا عبدالرزاق لاهیجی را فیاض نام نهاد. برخی میگویند که مدرسه فیضیه به دلیل اقامت و تدریس فیض در آنجا بدین نام شهرت یافته است.
فیض همچنین از شاگردان شیخ بهایی، مجلسی اول و میرداماد نیز بوده و به دانشهای بسیاری تسلط داشت. با این حال به اعتقاد اندرو نیومن (استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ادینبورو)؛ از نگاه اسلامشناسان غربی، فیض کاشانی بیشتر به عنوان یک عارف شناخته شده و از جنبههای فقهی و اخلاقی آثار او و نیز کارنامه عملیاش غفلت کردهاند (میراث ناتمام فیض کاشانی، فصلنامه تاریخ اسلام، ش 39، پاییز 88).
در میان متفکران ایرانی، فیض کاشانی همچنان مورد اقبال است؛ آیتالله جوادی آملی اگرچه فیض کاشانی را «فقیه فلاسفه و فیلسوف فقها» مینامد (ادب فنای مقربان، ج2، ص 122)، ولی در خصوص اثر مهم تفسیری فیض (تفسیر صافی) معتقد است که برخی مبانی وی با بنایی که میسازد همخوانی ندارد:
«در مقدمه صافی، محکم و متشابه را از منظر عقلی یا در قالبی بیان کرده است که بیشتر آن عقلی است، اما در تفسیر آیه 7 آل عمران محکم و متشابه را به روال عادیاش مطرح کرده است که بیشتر نقلی است» (تفسیر تسنیم، ج 13، ص 201).
در این میان برخی نواندیشان دینی هم به آرای فیض کاشانی توجه کردهاند. عبدالکریم سروش در مقاله «جامه تهذیب بر تن احیاء» به مقایسه دو کتاب «احیاء علوم الدین» غزالی و «المحجة البیضاء» فیض پرداخت. وی بعدها گفت: «فیض کاشانی شیعه خالصی است که با اندیشههای غیر شیعی سر آشتی و مدارا ندارد». سروش اختلاف رأی میان غزالی و فیض را در امور فقهی دانسته و معتقد است که در اخلاق و عرفان اختلاف کمی دارند (نامه دوم سروش به بهمن پور، مهر1384).
با این حال از رساله فارسی «انصاف» فیض کاشانی که در اواخر عمرش نوشته، پیداست که از اشتغال به علوم عقلی (فلسفه و کلام) و عرفان و تصوف سرخورده شده و گرایش بیشتری به علوم نقلی (قرآن و حدیث) یافته بود. او در 74 سالگی یافتههای فلاسفه، متکلمین و عرفا را چیزی جز گمراهی نمیدید و البته تصریح میکرد که این سخن به معنای خروج آنان از مسلمانی و تکفیر آنان نیست (ده رساله فیض کاشانی، صص 195-183).
این در حالی است که فیض همواره مخالفان قدرتمندی داشت که او را تا حد تکفیر مینواختند و از جمله شیخ احمد احسائی (پیشوای شیخیه) در کتاب شرح زیارت جامعه و در واکنش به اثرپذیری فیض از عرفان ابنعربی، به وی لقب «مُسئ قاسانی» یعنی بدکردار کاشانی داده بود که نقطه مقابل نام فیض یعنی محسن (نیکوکار) بود. همچنین فیض را به سبب فتوایی که در باب برخی احکام طهارت و نیز جواز آوازخوانی داده بود نکوهش میکردند. فیض در بحث آواز و موسیقی بر خلاف نظر مشهور فقها گفته که مجالس طرب و آواز متداول در زمان خلفای بنیامیه چون همراه با گناهان دیگری چون روابط نامشروع زن و مرد و سخنان ناروا بوده، حرام اعلام شده است و این به معنای حرمت ذاتی غنا نیست (مفاتیح الشرائع، ج2، صص 20 و 21).
این فتاوی را فیض در کتاب فقهی «مفاتیح الشرائع» مطرح کرده که مهمترین اثر فقهی اوست و بیش از 27 فقیه شیعه بر آن شرح و حاشیه نوشتهاند؛ از جمله وحید بهبهانی؛ مهمترین مجتهد مخالف اخباریگری که کتاب «مصابیح الظلام» را در شرح این اثر فیض تألیف کرده است. گفته میشود این کتاب را فیض در 35 سالگی تألیف کرده تا بتواند فقه استدلالی را به گونهای مختصر تعلیم دهد. او ابتدا «معتصم الشیعه فی احکام الشریعة» را نوشته بود که مبسوطتر از مفاتیح بود، ولی علاقه مردم به متون مختصر سبب شد که تغییر رویه دهد و معتصم را ناتمام بگذارد. هر دو کتاب معتصم و مفاتیح نشان میدهد که او تا چه میزان از سبک مرسوم اخباریها فاصله داشته و به روش مجتهدین نزدیک بوده است. از دیگر سو فیض در کتاب «سفینة النجاة» که در دفاع از اخباریگری و علیه اجتهاد شیعی نوشته، فقها را بهتندی مینوازد و حتی در خاتمه کتاب، آنها را تلویحا با کافران عهد نوح نبی قیاس کرده و از مخاطب میخواهد که سوار کشتی نجاتی شود که او و دیگر اخباریها برای نجات از مجتهدان تدارک دیدهاند.
فیض با وجود اشراف گستردهای که به دانشهای گوناگون داشته، نتوانسته بود به نظام فکری سازگار و منسجمی در میانه عقل و نقل دست یابد و زبان گزنده و زمانه پر تنش او نیز سبب افزایش بدفهمیها درباره روش فکری و محصولات اندیشهای وی میشد. شاید از همین روست که قضاوتها درباره او همواره ضد و نقیض بوده است.
@rawinews