1.48M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
*🍀﷽‌🍀 رمان#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷 #پارت66 -میخوام #خدا و #ائمه را بشناسم کمکم میکنی؟ زینب: آره باید با دوستم #دیانا آشنات کنم -چه اسم خوشگل باکلاسی 😄😄😄 زینب : خودشم باکلاسه -یعنی چی؟ زینب: #دیانا از اون بچه مایه داراست مثل تو -خب زینب: اما همشون #مذهبین ی دختر نازم داره اسمش #حنانه است -إه هم اسم منه دخترش زینب :آره بذار الان بهش زنگ میزنم یه 10دقیقه ای مکالمه شون طول کشید بعد قطع شدنش گفت دیانا گفت بریم خونشون وقت داری الان بریم ؟ -آره عزیزم بریم خونه دیانا اینا #تجریش بود وارد خونه شون که شدیم یه تابلو فرش از عکس #رهبر بود یه تابلوی خالی هم بالاتر از تابلو عکس #رهبر بود -زینب چرا اون تابلو خالیه ؟ دیانا: آخه هنوز #امام_زمانمون ظهور نکردن چهره شونو ببینیم تا عکس داشته باشه -اوهوم دیانا: خب حنانه جان حنانه اش بدو بدو اومد مامان بامن بودی؟ دیانا: نه عشق مامان -من میخام از #خدا و #ائمه و ....بدونم دیانا: اول باهم آشنا بشیم؟ #ادامه_دارد... 💕| @dokhtarane_booyesib 🍃| @booyesib_ir