رمان 🍁 📖 قطرات اشـک به آرامی بر گونه هـای امام سـرازیر می‌شود.صـدای گریه امام به گوش همه میرسـد. بغض همه می‌ترکـد و صـدای گریه همه بلند میشود.💔 امام، برادران مسلم را به حضور طلبیده و به آنان می‌فرماید: ــ اکنون که مسلم شهید شده است، نظر شما چیست؟! ــ به خـدا قسم مـا از این راه بـاز نمی‌گردیم. مـا به سوی کوفه می‌رویم تا انتقام خون برادرمان را بگیریم و یا اینکه به فیض شـهادت برسیم:). آری!شهادت مظلومانه و غریبانه مسلم دل همه را به درد آورده است.💔 یاران امام، مصمم تر از قبل به ادامه راه می‌اندیشند. مگر مسلم چه گناهی کرده بود که باید او را چنین غریبانه و مظلومانه به شهادت برسانند.😭 جانم به فدایت، ای مسـلم! بعد از تو زندگی دنیا را چه سود. ما می‌آییم تا راه تو بی رهرو نماند:). *** عصر روز چهارشنبه، بیست و سوم ذی‌الحجه است. ما به منزلگاه «زباله» رسیده‌ایم. تقریبا بیش از نیمی از راه را آمده‌ایم. امام دستور توقف در این منزل را می‌دهد و خیمه‌ها بر پا می‌شود. همسـفرم! آنجا را نگاه کن! اسب سواری ازسوی کوفه می‌آیـد و با خود نامه‌ای دارد. او خـدمت امام می‌رسـد و می‌گویـد: «نام من ایاس است.چهار روز قبل، ابن اشعث فرمانده نیروهای ابن‌زیاد این نامه را به من داد تا برای شما بیاورم». من با تعجب از او می‌پرسم چطور شده است که فرمانده نیروهای ابن‌زیاد، برای امام حسین علیه السلام نامه نوشته است؟! نزدیـک او می‌روم و در ایـن مـورد از او سـوال میکنـم. او میگویـد: «وقـتی که مسـلم به مرگ خـود یقین پیـدا کرد از ابن اشـعث (فرمانده نیروهای ابن‌زیاد)خواست تا نامه‌ای را برای حسین بنویسد و او را از حوادث کوفه با خبر کند. ابن‌اشعث چون به مسلم قول داده بود به قول خود وفا کرد و مرا مأمور کرد تا این نامه را برای حسین بیاورم». امام نامه را باز میکنـد و آن را میخواند. ابن اشـعث نوشـته است که مسـلم در آخرین لحظه‌های زندگی خود، این پیام را برای امام حسین علیه السلام داشته است: «من در دست دشمنان اسیر شده‌ام و میدانم که دیگر شما را نمی‌بینم. ای مولای من! اهل کوفه به من دروغ گفتند💔». اشک امام جاری می‌شود. آری!حقیقت دارد، مسلم یار با وفای امام، مظلومانه شهید شده است. امام در حالی که اشک از دیدگانش جاری است، رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «خدایا!شیعیان مرا در جایگاهی رفیع مهمان نما و همه ما را در سایه رحمت خود قرار بده». 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir