فرازهايي از وصيت نامه شهيد عاملو: پروردگارا مشتاقان لقايت را بنگر كه چگونه اميد به ديدار تو دارند و در راه حراست دينت، جانبازي و جانفشاني مي كنند. جسم و جان بي مقدارم آن چنان ارزشي ندارد كه براي رضايت آن را فدا كنم. ... اينجا بوي گلاب مي آيد، اين چه لباسيه تنتونه؟ عجب لباسيه؟ يعني منم بيام اين لباسو تنم مي كنم؟... اين ميوه ها همش پيش شماست؟ واي چه ميوه ايه؟ ... اين لباس ها خيلي نورانيه! اين لباسو بدين تنم كنم تا وقتي ميام پيش شما به اين لباس ها عادت كنم، اين لباس مخصوص شماست؟ بابا خيلي مقامتون زياده! اگه من بيام بايد اون آخر آخرها بايستم... امام زمان جان! اون كيه اون كه اون گوشه ايستاده كيه؟ آقاست؟ جلوتر نمياد؟ بگو بياد جلوتر، اي آقا جان قربونت برم بيا جلو تا زودتر ببيمنت، آقا يادته ميون لودرها ديدمت جرات نكردم بهت نزديك بشم؟ بيا جلو آقا بيا جلوتر ... اينها مختصر كلاميست كه رزمنده اي از خطه كوير سمنان، مدتي قبل از شهادتش به زبان آورد، حالت او مكاشفه و مخاطبش شهدا و امام زمان (عج) هستند و اين نقطه شروع اتصال او با آسمانيان بود و در همين ديدار بود كه تاريخ شهادتش را به او گفتند. 🌻|↫‌ 🇮🇷کانال راز دل با شهدا https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58