آشنایی من و سعید به حدود ۴۰ روز پیش از آغاز عملیات بازمی‌گشت. وی اهل دامغان بود و در این عملیات مسئولیت اطلاعات و عملیات را بر عهده داشت. به خاطر دارم که در جلسه فرماندهان که حدود ۱۲ نفر حضور داشتند، یک فرمانده لبنانی با نام جهادی ذوالفقار خطاب به سعید گفت که تو نخستین شهید عملیات خواهی بود. سعید که شخصیت شوخی داشت، پاسخ داد: اگر شهید نشوم، پس از عملیات به سراغ شما می‌آیم. آن وقت من می‌دانم و شما. ذوالفقار چندین مرتبه این موضوع را مطرح کرد و گفت که سعید علیزاده (کمیل) تو به شهادت خواهی رسید. از ۱۲ فرد حاضر در آن جلسه، شش نفر به شهادت رسید. یکی از فرماندهان با لهجه شیرین شیرازی خطاب به ذوالفقار گفت: «شاید سعید دوست نداشته باشد شهید شود شما چرا اصرار می‌کنید.» سعید پاسخ داد: «من آرزوی شهادت دارم.»