🍃✨🍃✨🍃 ⚡️شیخی گوید از بازار بغداد می گذشتم،یکی را هزار تازیانه بزدند که آه نکرد،آنگاه اورا به زندان بردند از پی وی برفتم پرسیدم این زخم بهر چه بود؟گفت :از بهر آنکه شیفته عشقم! ⚡️گفتم:چرا زاری نکردی تا تخفیف دهند؟ ⚡️گفت:معشوقم به نظاره بود!به مشاهده معشوق چنان مستغرق بودم که پروای آزار بدن نداشتم. ⚡️گفتم :آندم که به دیدار بزرگترین معشوق رسیده بودی چون بودی؟ همان دم نعره ای بزد وجان را به جان آفرین تقدیم کرد. 📚کشکول شیخ بهایی