آدم بعضی وقتا نمیفهمه که حال درستو درمونی نداره ، نمیفهمه که بین ی عالمه فکر گیر کرده و فقط به خیالِ خودش زندگی میکنه !
اما من امروز وقتی گیج و حواسپرت شامپو رو ریختم روی مسواک و با عجله به سمت دهنم بردم و بعد فهمیدم چیزی اشتباه شده ، عمق ماجرا رو درک کردم :))
شاید خنده دار بنظر برسه ولی حالِ منو کسی میفهمه که خودش داره باهاش دستو پنجه نرم میکنه ؛ وقتی اونقدر تو فکر غرق شده بودم که با صدای بوق ماشین به خودم اومدمو میشد که نیام و دیگه وجود خارجی نداشته باشم ..
آدم بعضی وقتا نیاز داره به خودش بیاد؛ پشت هم کلاساش رو ، برنامههاش رو کنسل نکنه بهخودش بیاد تا شامپو نزنه رو مسواک تا یهو خودشو وسط خیابون پیدا نکنه آدم باید از خودش بیاد بیرون متوجه زندگی بشه و اتفاقا تو گوشی بخوره و تو همون سوال غمانگیزی که باعث این حالش شده گیر کنه تا جوابش رو پیدا کنه :))))
_آدم با اینکه چاره نداره اما باید بزرگ بشه