🌸🍃🌸🍃
#قصه_سی_و_شش:
#نبرد_خدایان:
2⃣
#قسمت_دوم:
✍سربازان پادشاه،مرد یکتا پرست را در قل و زنجیر به دربار بردند. او محکوم به کفر و بد دینی شد. گردنش را زدند،زمین محقرش را تصرف کردند و زن و فرزندانش را آواره ساختند.
پس از این جنایت هولناک خداوند واقعه را به ادریس(ع) وحی کرد و به او دستور داد که هرچه سریع تر به کاخ پادشاه برود و پیغام خدای خود را به او برساند.
🏛ادریس با تنی چند از یارانش به راه افتاد و خود را به کاخ پادشاه رساند.
👑پادشاه در حالی که همسر و بزرگان دربار همگی در کنارش ایستاده بودند ادریس را به حضور پذیرفت. ابتدا سر تا پای او را برانداز کرد.
💫 و سپس گفت:پس ادریس تو هستی! تعریفت را بسیار شنیده بودیم. هر چند وقت یک بار خبر عجیب و غریب از تو به ما می رسد که مایه ی تفریح ماست. یک روز می گویند وسیله ای ساخته ای و علامت هایی عجیب و غریب بر پوست حیوانات میکشی و به دیگران هم می آموزی. روز دیگر می گویند هرآنچه در دنیا رخ می دهد می دانی و از اسرار خورشیدو ماه و ستارگان آگاهی و مریضان را شفا می دهی. اما هیچ کدام از این یکی بهتر نیست که می گویند از طرف خدایی نادیده و ناشناخته مامور به هدایت جهانیان هستی و مردم را به سوی کسی دعوت میکنی که حتی جا و مکان مشخصی ندارد!
⁉️خب پیامبر! چه چیز ادریس نبی را با این همه توانایی و قدرت و دانش و جلال و جبروت که فقط برازنده ی خدایان است، به کاخ محقر ما کشانده ؟!
🛡حضار با پوزخند های تمسخرآمیز به ادریس چشم دوخته بودند و منتظر واکنش او به سخنان تحقیر آمیز پادشاه بودند.
❇️ادریس با لبخند به چشمان شاه خیره شد و شروع به سخن گفتن کرد:مرا با تو کاری نیست. آن کس که مرا به این جا فرستاده پیامی برایت دارد. می گویم و به خانه خود بازمی گردم؛
🌀خداوند فرمود:آیا به کشتن بنده ی مومن من راضی نشدی که زمین و خانه ی او را از زن و فرزندانش ستاندی تا شاهد مرگ ایشان نیز باشی؟! به عزتم سوگند! در دنیا سلطنت را از تو سلب خواهم کرد، ملکت را ویران میسازم و عزتت را به ذلت بدل می کنم و گوشت همسر و در باریانت را خوراک سگان خواهم ساخت. پس از آن در دنیای دیگر نزد من خواهی آمد، آنگاه انتقام خون به ناحق ریخته شده ی بنده ی خود را از تو خواهم ستاند.
📚منابع:
برداشت آزاد از:
راوندی، قصص الانبياء، ج1 ،ص 240.
مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271.
💠
@resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈