💠✨
#یڪ_داستان
🌸⇦•مرد مومنی در شهر خوی باغی داشت. تمام میوهها را برداشت نمیکرد، و همیشه 20 درصد میوهها را برای رهگذران در روی درختان رها میکرد. و اگر رهگذری نبود بخورد، سهم پرندگان برای زمستان بود. هرگز باغ او را تگرگ و سرما نمیزد چون با خدا شریک بود.
🌸⇦•اما اصل و نکته این داستان این که هر وقت کسی باغ او میرفت و میپرسید این باغ مال شماست؟؟(تامیوهای بخورد) این مرد عارف میگفت: فعلا نوبت این باغ برای ماست و نوبت ماست و باغ مالکش ما نیستیم.
🌸⇦•واقعا جمله زیباییست، مالک اصلی خداست که همیشه زنده است.ما مالک نیستیم نوبت استفادهمان است و نوبت ماست
💟:
@resale_hamrah🌷