🌷🌷🌷 تقدیم به همه بانوان زنی را می شناسم من 🌹 که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی هم زیر لب گوید🌹 گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من می زند شانه؟ زنی با تار تنهایی🌹 لباس تور می بافد زنی در کنج تاریکی نماز نور می خواند زنی خو کرده با زنجیر🌹 زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان زنی را می شناسم من🌹 که می میرد ز یک تحقیر ولی آواز می خواند که این است بازی تقدیر زنی با فقر می سازد🌹 زنی با اشک می خوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمی داند زنی واریس پایش را🌹 زنی درد نهانش را ز مردم می کند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ، چه بد بختی زنی را می شناسم من🌹 که شعرش بوی غم دارد ولی می خندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... تقدیم به بانوان گروه ❤️🌺