اخر رفاقت ❤️ علاقه شهید زین الدین به شهید ندیری محمود احمدلو همرزم شهید می گوید: شبی «شهید ندیری» به سنگر ما آمد و ما از سعادت دیدار او خوشحال بودیم؛ ساعتی بعد شهیدان «زین الدین» و «دل آذر» هم رسیدند اما هر چه کردیم به سنگر نیامدند. «شهید زین الدین» می گفت که «ما کار داریم و لازم است که برویم.» من از میزان علاقه او به «شهید ندیری » خبر داشتم، به « آقا مهدی » گفتم که،«بیائید تو، خدمت شما باشیم؛ آقای ندیری هم هستند و ...» در جوابم گفت: « محموود ! چرا زودتر نگفتی؟!» به هر حال «شهید زین الدین» به شوق دیدار شهید ندیری به سنگر ما آمد. وقتی که قرار شد « شهید ندیری » شب را در سنگر ما بماند تصمیم «آقا مهدی» بکلی عوض شد و به « شهید دل آذر» گفت که «شما بروید، من امشب را اینجا می مانم.» من به شوخی به ایشان گفتم که:«شما که کارداشتی و می خواستی بروی! چطور شد که ماندنی شدی؟!» پاسخ او را از قبل می دانستم! او به شوق دیدار «شهید ندیری» آمد و ماند. من آن شب از اوج عشق و علاقه معنوی آن دو بزرگوار به یکدیگر که ریشه در لطافت و طراوت روح آن دو داشت، آگاه شدم و از صمیم قلب، آنان را دعا کردم. محمود احمدی تبار ( احمد لو ) سبز شهید مهدی زین الدین سرخ شهید امیرحسین ندیری ابی شهید محمود احمد لو ( احمدی تبار) زرد اسماعیل اسدی بزرگ ادوات و ضد زره رزمنده انلاین ✅